با دستِ تو پاشیده غزل بر همه آفاق
مِهرت شده در خاطرِ من عاملِ اِشراق
در راه عبورت همه جا همهمه یِ شوق
زینت شده یک عالمه گل گوشه یِ هر طاق
شیرینیِ لبخندِ تو با شیوه یِ مخصوص
شوریدگی آورده به مهمانیِ عشّاق
گرمایِ نگاهت تبِ قشلاقِ جنوب است
کنج خُنکِ سایه یِ تو لذّتِ یِیلاق
قلبی است در این سینه که با عشق به نامت
ششدانگ سند خورده و ثابت شده بُنچاق
تنها نه من از مویِ رهایِ تو در آشوب
دنیا شده بر رویِ تو دلداده و مشتاق
افسون خیالت شده چون قندِ مُکرّر
موضوع غزل سازی هر شاعرِ خَلّاق
توصیفِ دل آرایی ات اینگونه قشنگ است:
اسطوره یِ زیبایی و عَلّامه یِ اخلاق
#جواد_مزنگی