عاشق شدم به لطف غمت مهربان شدم چیزی که چشم داشتی از من همان شدم روزم بیاد تو همه شد آه و اشک و سوز هر نیمه شب بخاطر تو نیمه جان شدم شیرین و تلخ خاطره‌ها یادم آمدند صد بار هی بهار شدم هی خزان شدم این زهر دوری تو به جانم نشست و من در کام و جام خود، نه شکر،  شوکران شدم آهوی زخمی‌ام که برای شکار بعد در چشم شیر های گرسنه نشان شدم عشق زمینی تو مرا از زمین گرفت در خاک ریشه کرده و بر آسمان شدم با شعری از خودم به پذیرایی‌ام بیا روزی اگر به خانه‌ی تو میهمان شدم