زندگی چشم به چشمان گلی دوختن است شمع و پروانه شدن در تب هم سوختن است چشمه‌ی روشن خورشید شدن از دل شب غنچه کردن سحری تازه بر افروختن است وقت را خرج محبت کند آن کس که شناخت سکه‌ی مهر فقط در خور اندوختن است خام باشد که فروشد غم شیرینش را پختگی داغ دل سوخته نفروختن است گفت در مدرسه استاد چه می‌آموزی کار استاد هنر عاشقی آموختن است