♡ در می‌زنم دوباره، ولی  وا نمی‌کنی! رحمی به حال این دل تنها نمی‌کنی زاغم که در شمایل طاووس آمدم اما چه فایده؟  که تماشا نمی‌کنی! در زمهریر مهر  دلم خشک شد؛ مرا- ای چشمۀ بهار! شکوفا نمی‌کنی از صد حجاب، عطر تو را شامه‌‌ام شنید خود را تو ای نهفته! هویدا نمی‌کنی زخمی که بر دلم زده‌ای همدم من است من راضی‌ام به اینکه مداوا نمی‌کنی بین من و زیارت تو مرگْ فاصله است حکم حیات را ز چه امضا نمی‌کنی؟ @eitaaparvanegi