وقتی که چنین دست به دامان شرابم
پیداست که چشمان تو کرده است خرابم
از شمع وجودم چه به جا مانده به جز اشک؟
هم معنی بیهودگیام، نقش بر آبم !
هر چند شبیهیم، دریغا که به هر حال
تو چشمهی جوشانی و من موج سرابم
سوگند به یکتایی چشمان تو ای دوست
یک عمر نیامد احدی جز تو به خوابم
بین من و دریا، نفسی بیش نمانده است
افسوس که هرگز نشکسته است حبابم
#حسین_دهلوی