مگیر خرده به اشکم که میشود جاری
کشانده طرز نگاهت مرا به بیماری
دریغ میکنی از من کلام قلبت را
نوشته بین دو چشم تو خویشتن داری
ببین گرفته عزیزم دل از هوای سکوت
و از دقایق عمرم فضای تکراری
به روی شاخهای از گل که دادهای دستم
نوشتهای که بگویم مرا چه پنداری؟
تو آن حکایت عشقی به دفتر قلبم
شبیه ماه قشنگی به شب پدیداری
وجود پاک تو از من و در برابر آن
تمام عمر سیاهم برای تو آری
کشانده طرز نگاهت مرا به بیماری
بگو به جان عزیزت که دوستم داری
#محمد_درّودی