به یک اشاره مرا بی‌قرار خواهی کرد اشاره کن که ببینی چه کار خواهی کرد تو ای عصارهٔ طبعم، شبیه آن غزلی که بیت‌بیت مرا شرمسار خواهی کرد تو را به عشق قسم -ای تب غزل- بنشین که رازهای مرا آشکار خواهی کرد که گفته‌ است به یک گل، بهار ممکن نیست؟ تو آن گلی که خزان را بهار خواهی کرد به‌هم زدی تو همه احتمال‌های مرا شکار خواهی شد یا شکار خواهی کرد؟