👈 در روایاتی که از ائمة علیهم السلام نقل می کند، موارد فراوانی از آیات و معجزات و نشانه های روشن امامت که به دلیل جایگاه ویژه او نزد أئمّة برای او آشکار شده است وجود دارد، به گونه ای که در روایتی که راوندی در الخرائج از اول نقل کرده خود او می گوید :
هیچ گاه بر امام هادی و امام عسکری علیهما السلام وارد نشدم مگر این که دلالت و برهانی آشکار از امامت خویش را بر من ارائه کردند.
🔻
مَا دَخَلْتُ قَطُّ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ وَ أَبِي مُحَمَّدٍ ع إِلَّا وَ رَأَيْتُ مِنْهُمَا دَلَالَةً وَ بُرْهَانا.🔺
🔰 به بهانه شب شهادت امام هادی علیه السلام می خواهم روایتی را که شیخ صدوق در امالی از این شخصیت محترم نقل کرده بیان کنم که هم متضمن درسها و حکمت های فراوانی است و هم نمونه ای از آن آیات و براهین در آن بیان شده است.
ِ🔻
عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: أَصَابَتْنِي ضِيقَةٌ شَدِيدَةٌ فَصِرْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَأَذِنَ لِي فَلَمَّا جَلَسْتُ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ أَيُّ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ تُرِيدُ أَنْ تُؤَدِّيَ شُكْرَهَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ فَوَجَمْتُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ فَابْتَدَأَ ع فَقَالَ رَزَقَكَ الْإِيمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَكَ عَلَى النَّارِ وَ رَزَقَكَ الْعَافِيَةَ فَأَعَانَتْكَ عَلَى الطَّاعَةِ وَ رَزَقَكَ الْقُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَّبَذُّلِ يَا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّمَا ابْتَدَأْتُكَ بِهَذَا لِأَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَشْكُوَ إِلَيَّ مَنْ فَعَلَ بِكَ هَذَا وَ قَدْ أَمَرْتُ لَكَ بِمِائَةِ دِينَارٍ فَخُذْهَا.🔺
💠 ابوهاشم می گوید : زمانی تنگدستی شدیدی برایم پیش آمد و به همین دلیل به محضر امام هادی علیه السلام مشرّف شدم. همین که نشستم و قبل از این که چیزی بگویم، امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود :
🔸 ای اباهاشم، می خواهی شکر کدام یک از نعمت های خداوند را به جای آوری؟
🔹 از این کلام امام علیه السلام جا خوردم و ندانستم که چه باید بگویم؛ منی که برای شکایت از تنگدستی و طلب کمک به محضر امام آمده بودم، با این سخن حضرت کیش و مات شدم.
🔸 حضرت شروع به سخن کردند و فرمودند : خداوند به تو نعمت بزرگ ایمان را روزی کرد و با آن آتش جهنّم را بر تو حرام کرد. عافیت و سلامتی به تو داد که بتوانی خدا را عبادت و بندگی کنی. قناعت روزی تو کرد تا بدین وسیله آبرویت را حفظ کنی.
🔹 ای اباهاشم؛ من این گونه با تو ابتداء به سخن کردم چون دانستم که می خواهی نزد من از خدائی که با تو چنین کرده شکایت کنی. البته دستور دادم که صد دینار نیز به تو کمک کنند.
♦️ در این روایت شریف، حکمت ها و درس های زیادی وجود دارد :
1️⃣ مبادا نعمت های بزرگ الهی که بقیه داشته ها در مقابل آن هیچ اند را نبینیم. مبادا از عظمت رزق ایمان غافل شویم؛ همین که ایمان داریم برای این که همواره از خداوند شاکر و راضی باشیم کافی است.
2️⃣ خدا را تنها نباید در بیرون از خود و داشته های مادی بیرونی دید؛ نباید رضایت و نارضایتی مان از خداوند را به تعامل مادی او با خود بند کنیم. گنج های معنوی و داشته های درونی زیادی داریم که باید ببینیم و همگی رزق اوست، اگر نمی داد، نداشتیم. سلامتی و عافیت رزق بزرگی است که می توانیم به مدد آن عبادت کنیم. قناعت نیز یک فضیلت آسمانی است که بدون آن خود را در طلب و حرص بر دنیا رسوا می کردیم و چه بسیار اند این گونه نعمت ها که چشم مادی نزدیک بین ما آن ها را نمی بیند.
3️⃣ امام در مقام یک طبیب روحانی، قبل از پرداختن به کمبود مادی او،به کمبود معنوی او رسیدگی کرد و بینش مخاطب را تغییر داد. او را متوجه داده های الهی مهمتری کرد و چشم نزدیک بین را به گنج های والاتری بینا کرد. به او فهماند که نه تنها جایی برای شکایت و گله از خداوند نیست بلکه حالا حالاها برای رزق های عظیمی چون ایمان به او سپاس ها بدهکاریم.
4️⃣ البته امام به درمانگری معنوی و تغییر دید او نیز اکتفاء نکرد؛ کریمانه صد دینار نیز به او داد و مشکل مادی اش را نیز حل کرد. اگر از دستمان می آید هر دو را با هم حل کنیم؛ و گرنه در جائی که در وسعمان هست و می توانیم گره مادی کسی را هم باز کنیم، اکتفاء کردن به پند و نصیحتِ خالی شیوه کریمان و حکیمان نیست.
https://eitaa.com/basmale