ادامه گزارش از یک عزاداری تعاملی 2️⃣ از 2️⃣ 🎙سخنران که بر منبر قرار گرفت، همان روند احوال‌پرسی و تعامل با حضار و ادای تسلیت به درگذشتگان از بزرگان حضار که خود از پیرغلامان بودند را ادامه داد؛ البته همه این تعاملات را به سمت خدمت در دستگاه سیدالشهداء و یادآوری اینکه چگونه افراد در میان ما در خدمت این مجالس و هیئآت بوده‌اند، سوق داد. پس از اعتذارها و تسلیت‌ها، سخنرانی را رسماً با ایراد خطبه عربی آغاز کرد و همه سخنرانی را جز در بخش‌های عربی به زبان آذری ایراد نمود. 📌✅ حضار که حالا من متوجه می‌شدم بخشی از ایشان از خادمان و مداحان هیئت‌های دیگر بودند تعاملی فعال با سخنران و مداح داشتند. اشعار حماسی که در وصف اهل بیت ع چه توسط سخنران و چه مداح خوانده می‌شد پاسخی متناسب دریافت می‌کرد بلکه این پاسخ ایشان بود که پله‌به‌پله فضا را برای ابیات و فرازهای بعدی آماده می‌ساخت. این پاسخ‌ها فقط در کلام نبود بلکه حرکات بلندکردن دست، نیم‌خیز شدن و حتی ایستادن تمام‌قد رخ می‌داد. البته خود کلام ایشان هم کم از این حرکات فیزیکی نداشت و به قدر کفایت جو را گرم و سویه‌دار می‌ساخت. سویه دیگر تعامل فعال این بود که تخاطب سخنران و مداح نسبت به افرادی از حضار همراه با رو کردن به ایشان انجام می‌شد؛ درمجموع کلیدواژه‌ای که با آن می‌توان تا حدی شکل و شمایل این مراسم را توصیف کرد به نظرم "عزاداری تعاملی" است؛ اینکه سخنران و مداح در فضای گرم و پرشور خلق‌شده توسط حضار با همراهی یکدیگر نقاط عطف را مکرر در مکرر پیش می‌برند. شاید عناصر دیگری هم در خلق این فضا کمک کرده باشد که نیازمند دقت نظر است ازجمله به نظرم موقعیت خاص میکروفن مداح بدون هرگونه تریبون و جلوی منبر است. 😭در میانه مراسم، شال‌های عزا-البته به تعداد معدود- توسط برخی حضار در اختیار مداح قرار می‌گرفت و او وقتی عرق یا اشک خود را با آن‌ها پاک می‌کرد، به صاحبان‌شان بازمی‌گرداند. در این اثناء لباس یک کودک بیمار که در اختیار مداح قرار گرفت، بهانه‌ای شد برای روضه حضرت رقیه سلام الله علیها. فهم جمعیت حاضر از اینکه آنچه در این میانه متبرک می‌شود به‌واسطه انتساب به اهل بیت ع و گریه برای ایشان است نه اینکه خود مداح را مقدس بدانند، بسیار واضح و آشکار بود؛ امری که در میان بسیاری از تحلیل‌گران مراسمات مذهبی که سویه‌های روشنفکری دارند، مفقود است. ↩️🎵برخی از تکرارها و یادآوری‌ها برای حضار هم معنای خاصی داشت؛ تکرار "لبیک حسین لبیک" یا استقبال از شنیدن اذان با صوتی نزدیک به آوای مرحوم مؤذن‌زاده اردبیلی که حنجره مداح به خوبی از عهده کار برمی‌آمد، کمک‌کار حال‌وهوای مراسم بود. ✋پیرغلامانی که از یک‌سو با دست ارادت بر سینه در تمهید مجلس و هدایت حضار نقش فعالی داشتند و از طرف دیگر در یک فرصت ولو محدود پشت میکروفن نوای عزا و سینه‌زنی را ساز کردند، جزو زیبایی‌های این مجلس بودند. آنان نه شأنی برای خود قائل بودند که از انجام عملیات اجرایی ابایی داشته باشند(بلکه با شوق و اهتمام فوق‌العاده بدان مشغول بودند) و نه انجام این امور باعث شد که گردانندگان، مقام و احترام ایشان را فراموش کنند و فرصتی برای نوحه‌سرایی در اختیار ایشان قرار ندهند. 🌾پرشدن مسجد که چندین بار با جابجایی جمعیت به سمت جایگاه سعی شد برای افراد انتهای مجلس جا باز شود با ترکیبی همگون از جوانان و میان‌سالان و پیرمردان، اقبال عمومی آحاد جامعه را به این مراسم نشان می‌داد. امری که شاید در شمار قابل توجهی از هیئآت و مراسمات دیده نشود؛ هیئآتی که مختص جوانان یا کنهسالان شده‌اند. 🔹🔗🔸 نکته برجسته دیگر ترکیب حماسه و شور با احساسات لطیف و ظریف انسانی بود؛ گاه مجلس چنان شور حماسی به خود می‌گرفت که گویی با روح عظمت پیوند خورده است و گاه دچار انکسار و تأثر شدید می‌شد. ترکیب سهل و روان بین این دو بخش را باید جزو برجستگی‌های ویژه عزاداری آذری‌زبانان برشمرد. البته روح حماسه و غیرت تا حدی همچنان چهره غالب‌تری می‌نمود. گرچه در بخش حماسی ضرورتاً مضامین اشعار، حماسه نبود بلکه یادآوری مقام عظمت و علو جایگاه اهل بیت ع هم همین کارویژه را داشت. با اینکه زبان‌ندانی باعث از دست رفتن بخشی از مراسم و مضامین گردید اما حال‌وهوای گرم و ترکیب اشارات حسی با مضامین در بهره‌مندی نسبی مؤثر افتاد؛ امری که در مجموع خاطره‌ای ماندنی آفرید. والحمدلله علی ما رزقنا. @abbas_heidaripour