پاسخ قائم‌مقام! 1️⃣ از 4️⃣ اخیراً مطلبی به قلم حجت الاسلام مهدی مسائلی را در کانال شخصی‌ام به نام «درنگ» در قالب دو پست با تیتر «مواجهه وهابی‌مآبانه با اربعین» نقد کرده‌ام. ایشان در مقام پاسخ به این نقد، عنوان حقوقی بنده را به میان کشیده، چندین بار بدان خطاب کرده‌اند. قصدشان از اشاره به عنوان کاری خود را نمی‌دانم اما نقد من نقد یک حوزوی بر یک حوزوی دیگر بود و البته لحنی تند و تیز داشت. من مطالب کانال ایتایی درنگ را همواره با نام و نام خانوادگی خود امضاء می‌کنم و هیچ‌گاه عنوان حقوقی خود را ذیل آن درج نکرده‌ام، البته ممکن است برخی نشریات و رسانه‌ها و گاه روابط عمومی پژوهشکده‌ای که در آن کار می‌کنم مطالبی را بپسندند و در محیط اختصاصی خود هم نشر دهند اما هیچ‌گاه بابت نوشتن مطالب و سوژه‌های مطالب، من از کسی سفارشی نگرفته‌ام؛ به ویژه از محیط کاری خودم. درباره مطلب اخیر هم که در نقد حاج آقای مسائلی نوشته‌ام قدری سایت محل کار خود را بالا و پایین کردم و خوشبختانه دیدم این نقد بنده را هم حتی مورد عنایت قرار نداده‌اند و جالب اینکه این مطلب را وقتی نوشتم که هنوز در شهرستان و مرخصی هستم و هنوز در محل کارم در قم مستقر نشده‌ام. نکته جالب‌تر اینکه من برخی کتب آقای مسائلی را قبل از اشتغال در پژوهشکده خریداری کرده و مطالعه کرده‌ام... حال پرسش این است که مگر انتساب من به این محیط کاری خاص در ابطال سخن درستم یا تصحیح سخن نادرستم تأثیری دارد؟!؛ یا اینکه اگر کسی عنوانی حقوقی و شغلی داشت برای همیشه از اظهار نظر در حوزه فکر و اندیشه معاف و مرخص است؟! سخن را باید با عیار خودش سنجید و ضرورتی بر پیوند منطقی عناوین حقوقی افراد با مطالبی که در حوزه فکر و اندیشه می‌گویند و می‌نویسند وجود ندارد. بله ممکن است ایشان خواسته باشد که طعنی بر مجموعه‌ای که من در آن شاغلم بزند که چگونه چنین فردی(یعنی بنده) را به کار گمارده‌اید؛ طبعا این حق برای ایشان محفوظ و بلکه جزو وظایف ایشان است؛ دست‌کم اطلاق و عموم النصیحه لائمه المسلمین یا تنقیح قاعده حاصل از آن این وظیفه را برای ایشان ایجاد می‌کند که اگر در فکر من خلل اساسی می‌بیند به گونه‌ای که منافع عمومی را به خطر می‌اندازد یا اگر فکر می‌کنند شایستگی تصدی شغلی را که بدان مشغولم ندارم، صراحتاً و بدون لکنت و بلکه با استعلای لازم در نهی از منکر، خطاب به کسانی که مرا به کار گرفته‌اند، تذکرات و هشدارهای لازم را برسانند. 🔹حال جهت اختصار طی چند بند به بررسی پاسخ ایشان به نقد خود می‌پردازم؛ 1) گویا عنوان وهابی‌مآبانه بر ایشان خیلی گران آمده است و پاسخ خود را با تعریض به آن شروع کرده‌اند و در نهایت با این جمله ختم کرده‌اند که« وقتی این را مناسک عمومی مذهبی می‌کنی و سپس با استفاده از گزاره‌های نقلی آن را در چهارچوب مأثورات دینی می‌گنجانی، به ناقدت نباید بگویی وهابی!»؛ نکته این است که بنده ایشان را وهابی خطاب نکرده‌ام و از طلبه فاضلی مثل ایشان بعید است که فرق بین این سه جمله را متوجه نشوند: جمله اول) او خود یک حسین ع است. جمله دوم) او حسین‌وار زندگی می‌کند. جمله سوم) او در مقابل رژیم بعث عراق حسین‌وار مقاومت کرد. در اولی ادعای تمامیت انطباق می‌شود و بار تحسین و تطبیق فوق‌العاده زیادی دارد. دومی با اینکه بار فراوانی دارد و ادعایی بسیار مهم و جدی است ولی به سنگینی جمله نخست نیست. و سومی اصلاً در عداد دو جمله قبلی نیست زیرا کل تشبیه که با وارگی و گونگی و مانند آن بیان می‌شود ناظر به یک صحنه و حادثه و مقطع خاص است و قصدی بر تعمیم نیست. ضمن اینکه در آن ادعای تساوی وجود ندارد بلکه نوعی شباهت در کار است. شباهتی که البته جدی است و باعث شده است که از امثال این الفاظ تشبیه و تمثیل و بیان‌کننده نوعی همگونی اجمالی استفاده شود. حال به جای کلمه حسین ع، در قالب مثال‌هایی دیگر مثلاً کلماتی که دارای بار منفی هستند را بگذارید؛ در هر صورت چه جمله در مقام تمجید یا تنقیص باشد بین سه گونه جمله اول تا سوم یک تفاوت جدی تشکیکی وجود دارد و نمی‌توان کسی را که از جمله گونه سوم استفاده کرد محکوم کرد به اینکه تو از جمله نوع اول استفاده کرده‌ای. پس وهابی‌مآبی آن هم در یک قضیه خاص(یعنی مواجهه و تحلیل اربعین) به معنای گفتن وهابی‌مآبی در همه مصادیق و افکار و کل زندگی نیست چه برسد به اینکه آن را بخواهیم به «تو وهابی هستی» ارتقاء دهیم! ادامه دارد⏬ @abbas_heidaripour