✍ بس فتنه‌ها بزاید تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی ۳ از ۳ 🔺در چنین خلائی، هر ایده‌ای که به نحوی یکی از لوازم تمدنی محسوب می‌شود، اگر اتصالش به ایده محوری قیام للّه به صورت گفتمانی و اثباتی در عینیت جامعه مشخص نباشد، به سرعت مصادره می‌شود. ایده‌هایی که به صورت معمول بخشی از گفتمان شما بوده‌اند، علیه شما قیام می‌کنند. 🔺مخاطبی که در اختیار تمدن جدید قرار گرفته است، به واسطه شاکله گفتمانی ذیل این تمدن، ایده‌های جزئی شما را به دلخواه خود فهم، تفسیر و تبدیل می‌کند. در این شرایط، با مخاطب عادی با ذهنی خالی که اجمالا هوای نفسی هم دارد مواجه نیستیم. مخاطب البته در اینجا اعم از مسئولین و توده‌های مردم است. 🔺دوباره گویا در شرایط دهه 40، باید ایده اصلی را تبدیل به ایده جمعی کنیم. در شرایطی که با تأکیدات درست رهبر انقلاب بر تبدیل ایران به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، در آستانه بسط چندبعدی انقلاب قرار گرفته‌ایم، باید رجوعی به محور وحدت گفتمان داشته باشیم. 🔺برای محوریت پیدا کردن اجتماعی ایده انقلاب اسلامی، باید جامعه در مجموع، محمل کنش‌گری فعالِ حول این ایده را بیابد. بسیاری از ایده‌های بدیلی که برای همراه کردن مردم با نظام مطرح می‌شود، در همین مرحله با سویه تمدنی انقلاب دچار تناقض می‌شوند؛ چون اساسا قرار است صرفا نقش مخدر و یا ضربه‌گیر را ایفا کنند. اساسا قرار است مردم را از نقش‌آفرینی در نسبت با انقلاب دور کنند. آزموده شدن آحاد جامعه در سنجه ایمان، شرط اول و سنگ بنای شکل گیری تمدن توحیدی است. 🔺اینکه اگر مردم با ایدهٔ تهاجمی انقلاب اسلامی در قبال اسرائیل همراه نیستند، پس ملی‌گرایی آنان در برابر جنایات یهود نسبت به ایرانیان را مطرح کنیم، یا اگر ایران پیشرفت نکرده است، در عوض اروپا و آمریکا هم خیلی جای علیه السلامی برای زندگی معمول بشر نیستند و آنان هم در مشکلات معمول اداره کشور دست و پا می‌زنند، در واقعا عمق بخشیدن به اصل تمنای مادی جامعه‌ای است که دچار فتنه شده است. 🔺دچار فتنه شده، چون عقل فعال انقلاب اسلامی، بدنه میانی که مسئول بسط و عینیت بخشی به خطوط راهبردی است، نمی‌تواند محوریت عینی اجتماعی برای جهاد فی سبیل الله در برابر اسرائیل خلق کند و یا معنای زندگی انقلابی و خلق زیست شکوهمند دنیوی که در خدمت آخرت باشد را عینیت بخشد. این ناتوانی، وقتی به سراغ گفتمان جایگزین می‌رود شبهه را اوقع فی النفس می کند! 🔺درست است که ایده قیام لله، در سویه تمدنی خویش، تک‌خطی نیست و متفرع به فروعات مختلفی می‌شود، اما در شرایط فتنه گفتمانی، ما ناچاریم مجددا از محوریت مفهومی قیام لله آغاز کنیم و امر اجتماعی را با اتصالات روشن به این محوریت شکل دهیم. 🔹شاید بتوان گفت دعوت حضرات معصومین (ع) به ولایت در شرایط فتنه‌گون عصر حضور، به این دلیل باشد: و من خطبة له (ع) (154) يذكر فيها فضائل أهل البيت عليهم السلام‌ وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ، وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ. دَاعٍ دَعَا، وَ رَاعٍ رَعَى‌، فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي، وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ. قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ، وَأَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ. وَأَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ، وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ؛ وَ لَاتُؤْتَى‌ الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا؛ فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً. عاقل با چشم قلبش پايان كار را مى‌نگرد و پستى و بلندي‌هاى آن را تشخيص مى‌دهد. دعوت كننده حق (پيامبر صلى الله عليه و آله) دعوت خويش را به پايان رسانيد، و سرپرست و رهبر امّت (امام عليه السلام) به سرپرستى قيام نمود. دعوت‌كننده حق را اجابت كنيد و از امام و رهبرتان تبعيّت نماييد. (گروهى) در درياهاى فتنه فرو رفته، بدعت‌ها را گرفته، و سنّت‌ها را واگذاردند، مؤمنان كناره گرفتند (و سكوت اختيار كردند) و گمراهان و تكذيب‌كنندگان به سخن آمدند. ما محرم اسرار حق و ياران راستين و گنجينه‌ها و درهاى علوم پيامبريم و هيچ كس به خانه‌ها جز از در وارد نمى‌شود و كسى كه از غير در وارد گردد، سارق خوانده مى‌شود.