🖋پاسخ دوم به یادداشتهای دکتر مهدی جمشیدی درباره کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ(۲)
📍در پاسخ نخست، ضمن اشاره به اینکه قضاوت آقای دکتر جمشیدی درباره کتاب مبنی بر اینکه «بهشدّت متأثّر از علامه مرتضی مطهری -رضواناللهتعالیعلیه- است، تا آنجا که باید گفت او در «زیر سایۀ» تأمّلات استاد مطهری به سر میبرد و «انگارۀ جدید»ی را پدید نیاورده است... بههرحال، رهیافت کتاب، چیزی متفاوت با «صورتبندیِ مطهری» از مسأله نیست و نوآوریهایش را باید در حوزههای دیگر طلب کرد.»، قضاوتی خارج از صواب است، نشانههایی بر غلط بودن آن ذکر نمودم. و اینک ادامه آن مباحثه:
۱- طبیعتاً ایرادی بر دکتر جمشیدی عزیز نیست اگر بهخاطر انس و تنفس پیاپی در آثار شهید مطهری، مشغول نسبتسنجی این اثر جدید با آثار معلم شهید باشند، اما باید به خاطر داشته باشند، هم معلم شهید و هم استادشان علامه طباطبایی و همینطور استاد دیگرشان حضرت امام(ره) همگی ذیل تفکر صدرایی زیستهاند. حال اگر مشابهتهایی از حیث چگونگی تأمین پایههای تحلیل در مسائل اجتماعی مییابند این به معنای اخذ از دیگری نیست بلکه هماکنون و بلکه پیشتر دسترسی به صدرا برای متفکران و اهل فلسفه و عرفان مرتبط با فلسفه صدرایی، فراهم بوده است و درواقع ما با یک «پارادایم» مواجه هستیم که تفکر عقلی ایشان در ایران را متمایز از گونههای دیگر تفکر ساخته است. جناب استاد یزدانپناه هم از طریق اساتیدی چون مرحوم آیت الله حسن زاده آملی(ره) و نیز آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) به این سنت فکری متصلاند گرچه خود نوآوریها و ابتکارات خاص خود را هم دارند.
۲- بر سبیل مطایبه عرض میکنم: اگر ندیدن کتابی که در نُه سال پیش درباره شهیدمطهری منتشر شده عیبی برای این اثر جدید باشد، ازباب هرآنچه را که از دیگران ناپسند میدانی برای خود هم ناپسند بدان(!)؛ ندیدن متن همین کتابی که در حال نقد و بررسی است هم، نادرست است یا دستکم ندیدن همان صفحهای که مورد خدشه قرار گرفته است، ناپسند است. در یادداشت دوم ایراد گرفته بودند که چرا فرهنگ را «انباشت» دانستهاید و «انباشت» فرهنگ نیست. دقیق فرمودهاند؛ اما صاحب اثر «چیستی و نحوه وجود فرهنگ» در همان ص ۳۰۰ آورده است: «فرهنگ انباشت معنا ۱ ...» در پاورقی ذیل ۱ آمده است:«۱. خواهد آمد که مراد «معانی انباشتهشده» است.» و بعد به همین وعده در دو صفحه بعد عمل کرده ذیل عنوان "انباشت معنا" آمده است: « منظور از انباشت معنا در این تعریف حاصل مصدری(معنای انباشت شده) است. ازاینرو مصدر(عملیات انباشت معنا) و نیز معنایی که در حال انباشت است و هنوز انباشت آن حاصل نشده را نمیتوان فرهنگ نامید.»
۳- یک نکته بسیار جانبی: فرمودهاند کتاب نظریه فرهنگی استاد مطهری سال ۱۳۹۲ منتشر شده است و حال آنکه نخستین چاپ این اثر در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بازار عرضه شده است(مطابق آنچه که در شناسنامه این اثر میبینیم). به نظرم این عدم دقتهای جناب آقای جمشیدی ریشه در آن دارد که بسیار سریع مشغول ورق زدن و یادداشتنویسی بر این اثر شدهاند.
۴- دربند دوم یادداشت دوم خود آوردهاند که "انباشتهشدگی" هم مهم نیست زیرا فرهنگ دو نوع است گاه فقیر و ضعیف و گاه قویم و غنی. درپاسخ باید گفت این وصف اشعار به خود فرهنگ ندارد بلکه وصف معناییست که شرط برآمدن فرهنگ است نه وصف خود فرهنگ. زیرا فرهنگ فقیر و ضعیف هم باید تراکمی از انباشت معنا داشته باشد، حتی فرهنگ نوپدید هم حاوی انباشت معنایی است. و به تعبیر صاحب اثر جدید «فرهنگ با یک گزاره، معنا و یا احساسات شکل نمیگیرد. هزاران امر معنایی انباشت شده...» و نیز هم ایشان در بحث «مشارکت، معیار شکلگیری جامعه» که عامل تراکم و انباشت معنایی است میآورند که «ازاینرو دو نفر که در یک اتوبوس بینشهری همسفرند، یک جامعه را شکل نمیدهند. این دو حداکثر لحظاتی خوش با هم داشتهاند.... تحقق جامعه هنگامی است که مشارکت به حد رسوخ برسد، به این معنا که به شراکت گذاشتن معانی و پدیدههای عینی در عینیت خارجی پیاده شده، رسوخ پیدا کند. » و شاهد مکمل آنکه، صاحب اثر به تاریخمندی و به قول جناب دکتر جمشیدی به ضعف یا قوت تاریخی فرهنگها توجه داشتهاند. چراکه در صف ۵۷۱ اساساً از دو نوع فرهنگ سخن گفتهاند: فرهنگهای نوپدید و فرهنگهای قدکشیده از دل تاریخ. درواقع مشکل در حیطه تصوری است که آقای دکتر جمشیدی از "تراکم" به ذهن آوردهاند. اگر تراکم تاریخی را تراکم طولی بدانیم، در اینجا سخن از تراکم در عرض و در یک زمان واحد است و این از قضا شرط تحقق فرهنگ است.
ادامه دارد....انشاءالله.
به قلم عباس حیدری پور؛ دانشآموخته حوزه علمیه قم
@abbas_heidaripour