▪️نسبت مفاهیم کلان فلسفی و معارفی با مصادیق عینی باید ذاتی باشد یعنی آن مقولات فلسفی در وجود خارجی حضور داشته باشند. به نظر دو ساحت روح و کالبد با دو مفهوم نهضت و نظام رابطه ذاتی برقرار نکند و ارتباط آنها تنها یک تشبیه بوده باشد. موارد نقیض زیاد است. چه بسیار نظامهایی که از وجود یک نهضت پشتیبان بهرهمند نبوده و چه بیشمار نهضتهای زنده و کنشگری که به یک نظام رسمی مبدل نشدهاند. روح بدون بدن، حیات مادی ندارد اما نهضتها از دیرباز تاکنون همیشه نقشآفرین بودهاند. کالبد بدون روح متعفّن و در حکم جامدات است درحالی که نظام بدون نهضت شاید مطلوب نباشد؛ اما کارآمدی خود را دارد. این تشبیه حتی کمکی هم به حل مسئله نمیکند؛ چون به صورت طبیعی بین منافع بدن و روح یا مادی و معنوی تزاحم پیش میآید و دین اگرچه منافع مادی را مهم میداند؛ اما در مورد تزاحم با سود اخروی را ترجیح میدهد و این یعنی عبور از ماده و زوال، به معنا و بقا؛ اما در مساله نهضت و نظام آنگاه که تزاحمی پیش آید میتوان بهحتم گفت منافع نهضت مقدم خواهد بود؟ در مقام ارزشگذاری روح بر بدن ارزشمندتر است. آیا میتوانیم بگوییم نهضت از نظام با ارزشتر است؟ بدن درخدمت روح است و اینجا میتوان از گفت نظام درخدمت نهضت است؟ این تشبیه نتیجهای به عکس آنچه نتیجه گرفته شد خواهد داشت و در مقام راهبردنگاری در راستای اهداف«نهضتگرایان» درخواهد آمد.
▫️به نظر میرسد «نهضت» ماده و «نظام» صورت آن است. بنابر سیر رشد وجودی نهضت آن نیروی فعالی است که وقتی به مرحلهی هویت خارجی میرسد میرسد گاها صورت «نظام» میپذیرد؛ بنابرین «نظام» مرحله فعلیت یافته نهضت است. البته اینطور نیست که فعلیت هر نهضتی میباست به «نظام» ختم شود. مثل آنکه گفته میشود درخت فعلیت دانه است اگرچه قرار نیست هر دانهای درخت شود و ممکن است بوته صورت اخیر آن باشد. در مقام تصور این سیر رشد نباید گرفتار تصور سینوی شد و مسیر رشد را کون و فساد دید؛ بلکه بر اساس حرکت جوهری نهضتی که استعداد ساختارمندی دارد تبدیل به نظام خواهد شد و نظام هم بدون آن که جوهره اولیه خود را ببازد نسبت به نیازهای زمانه و اقتضائات روز صورت نوعیه جدیدی به خود میگیرد و به پیش میرود. با این نگاه نظام به معنای ایستایی نیست بلکه به معنای شکوفایی نهضتی است که استعداد حکمرانی دارد. بنابر دیدگاه حرکت جوهری در مرحله نظام هم توقت، ایستایی و ساختارگرایی خشک نداریم و همان شور و جهشی که در نهضت میبینیم در نظام هم امتداد دارد.
🔳دوگانه نهضت و نظام در مدل انقلاب اسلامی وجود ندارد. در این مدل نهضت رشد میکند و بنابر اقتضا به نظام میرسد و نظام نهضتهایی را خلق میکند. رابطه آن دو تباین وجودی نیست در مدل انقلاب رابطه بین نظام و نهضت های همسو وحدت وجود است. وجودی قوی و وجودی ضعیف اما همه از یک اصل اصیل بهره مندند. تقویت خیزشهای مردمی بحرین یا تشکیل نهضت های نظامی مثل حزب الله یا تقویت نظامی نهضتهای نسبتا همسو مثل جهاد اسلامی و یا پشتیبانی از نظامهای دوست مثل سوریه اماره ای از حرکت روبه جلوی نظام است. بنابراین تقریر واژه هایی چون «نظام نهضتی» نه تنها ادبیاتی خلق نمی کند؛ بلکه با اندیشه کلان نیز ناسازگار است و باید از واژه «نظام انقلابی» بهره برد؛ با این صورتبندی نظری این متن از بیانیه گام دوم انقلاب را مطالعه بفرمایید:« انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند. ۱۳۹۷/۱۱/۲۲»
https://eitaa.com/menhaj_hoseinzade