پاسخ (۶/ پایانی) به یادداشت "نسبت کتاب «چیستی و نحوه وجود فرهنگ» با گفتمان «امتداد حکمت»" ↩️گذشت که مدعای اصلی یادداشت مورد بررسی آن است که چون فلسفه اسلامی با نگاه کلی‌نگر به امور می‌نگرد و نمی‌تواند کل مرکب را در خارج فهم کند و نیز چون خبری از تغییر و ربط ندارد، در فهم امری عینی همچون فرهنگ هم ناتوان است و چون کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ هم با همین شیوه معهود اسلامی به این امر عینی نگریسته، پس توان عرضه هرگونه شناختی از فرهنگ را هم ندارد. در پاسخ به این یادداشت قرار بر طی دو مسیر بود؛ اول، نقد و بررسی کبرویات استدلال قابل استحصال از یادداشت، که در یادداشت‌های پیشین این مسیر طی شد. اکنون و در این یادداشت پایانی از مسیر دوم که راستی‌آزمایی نتیجه یادداشت ناقد است سخن خواهیم گفت. ✳️مدعای ما آن است که نشان دهیم در کتاب چیستی و نحوه وجود فرهنگ، اوصاف و ویژگی‌ها و گزاره‌هایی برای فرهنگ بیان شده است که نه تنها ذهنی نیستند بلکه کاملا عینی و انضمامی‌اند و از خارج خبر می‌دهند. بخشی از این گزاره‌ها و نگاه‌ها به شرح فهرست ذیل است: ۱) فرهنگ حتی شامل امور طبیعی و دست‌نخورده انسانی هم می‌تواند باشد. به‌علاوه فرهنگ در مصنوعات عینی بشری هم وجود دارد. ۲) امور فرهنگی فقط یک حیثیت ندارند که باعث فرهنگی‌شدن آن‌ها شده است بلکه گاه در یک امر فرهنگی ترکیبی از چند حیثیت مختلف باعث شکل‌دهی هویت فرهنگی آن شده است. ۳) فرهنگ در حال خلق مدام است و نوبه‌نو در تضاعف تولیدی است. و حتی گاه دارای تغییرات انفجاری است. ۴) فرهنگ با ساختارهای اجتماعی در بده‌بستان است؛ هم از حیث تأثیر و تأثر و هم از حیث تولید. ۵) فرهنگ چندلایه‌ای است و فقط در یک لایه حضور ندارد و در برخی لایه‌های وضعیتی شبکه‌ای دارد. ۶) فرهنگ در روند برپاشدن یا تغییراتش، ضرورتاً از بسط منطقی تبعیت نمی‌کند. ۷) فرهنگ با دین و هنر و فلسفه و علوم ارتباط دارد. و ده‌ها وصف دیگر، ⁉️پرسش این است که کدام یک از این توضیفات، یک توصیف ذهنی صرف و بریده از حقیقت خارجی فرهنگ است و آیا نویسنده یادداشت، این اوصاف را برای فرهنگ قبول ندارد یا آن‌ها را صرفاً ذهنی به معنای بریده از خارج و حقیقت عینی فرهنگ می‌داند؟ آیا در این نگاه‌ها خبری از نگاه ترکیبی و پیچیده و مشاهده پدیده در ترکیبش دیده نمی‌شود؟ آیا در این نگاه‌ها فرهنگ امری بریده از غیرفرهنگ لحاظ شده است یا در ربط و متصل به امور دیگر لحاظ و توصیف شده است؟ واضح است در این نگاه‌ها هم بسیاری از پیچیدگی‌ها و ترابطات فرهنگ گزارش شده و هم این توصیفات مجموعه‌ای از توصیفات عینی نسبت به فرهنگ است. ↔️و حال آنکه این واقعیت در مقابل نتیجه صاحب یادداشت قد علم می‌کند که کتاب را ناتوان از توصیف فرهنگ در عینیتش دیده است؛ همچنان‌که گذشت دلیل این تهافت بین نتیجه‌گیری ایشان و واقعیت کتاب مورد بحث، به این امور بازمی‌گردد: - یادداشت ناقد محترم صرفاً سویه‌ای پیشینی دارد و اصلاً وارد بررسی خود متن کتاب نشده است. - پیش‌فرض‌های غلط ناقد محترم شامل دو امر؛ یکم) آنچه در خارج وجود دارد ذات ندارد. دوم) فلسفه اسلامی توان فهم خارج ازجمله ربط، تغییر و مانند آن را ندارد. بدین‌ترتیب آشکار می‌گردد به‌خلاف نتیجه یادداشت ناقد محترم، 🌾با توجه به اینکه این کتاب با روش معهود فلسفه اسلامی به توصیف واقعی از یک پدیده عینی یعنی فرهنگ نائل آمده است، درواقع توانسته است حکمت اسلامی را برای شناخت چنین مقوله‌ای امتداد بخشد. والسلام. @abbas_heidaripour