....🔗4️⃣از 5️⃣
حال به اشکالات بنایی میپردازیم: 👇
منشأ اشکالات بنایی دو چیز است هم اشکالات مبنایی که گذشت و هم نشناختن خود فقه اسلامی. همین دو امر است که باعث شده هم شواهد ایشان و هم استدلالهایی که نمودهاند دچار مشکل باشد تا آنجا که ولو ناخواسته تا سرحد تمسک به مصادره به مطلوب و مغلطه هم پیش رفتهاند. به چند مورد برجسته اشاره میشود:
یکم) درباره تفاوت نظر شرع و نگاه نمادین به حجاب در موضوع زنان اهل کتاب: این تلقی که همه فقهای تاریخ تشیع یک نظر واحد داشتهاند درست نیست. برخی فقها قائل به تفاوت جواز نگاه به زنان مکشفه مسلمان و غیرمسلمان هستند و برخی فقها چه از قدما(ابن ادریس) و چه از متأخرین(فاضل هندی) قائل به تفاوت نیستند و در نتیجه از نظر این دسته، زنان اهل کتاب هم در سرزمین اسلامی باید حجاب را رعایت کنند. از جمله دلایل کسانی که قائل به تفکیک بودهاند این تعلیل در روایت است که لانهم اذا نهوا لا ینتهون(یعنی اگر نهی شوند، رعایت نمیکنند) و حال آنکه گروه مقابل با استناد به همین تعلیل میتواند بگوید اگر نسبت به نهی پذیرش داشته باشند طبعاً هم رعایت حجاب از ایشان باید خواسته شود و هم اینکه دیگر نگاه به ایشان به صورت مکشفه صحیح نیست. درواقع خود این تعلیل ضرورت رعایت حجاب ایشان را اثبات میکند.
دوم)به بحث پخش تصاویر افراد مکشفه از تلویزیون جمهوری اسلامی اشاره کرده و آن را متناقض با الزام به حجاب در عالم بیرون دانسته و شاهد خویش بر تأکید جمهوری اسلامی بر تلقیاش از حجاب بهمثابه نماد و پرچم دانستهاند و حال آنکه این مسئله به بحث فقهی تفاوت میان تصویر و خود فرد برمیگردد(حتی اگر آن فرد زن مسلمان باشد)؛ یعنی در فتاوای فقهی گفته شده است که عدم جواز نگاه به زنان مکشفه به تصاویر این زنان سرایت نمیکند. این یک فتوای فقهی است و در این فتوا تفاوتی بین فقها چه فقهای همراه و چه غیرهمراه با جمهوری اسلامی نیست.
سوم) اما مصادره به مطلوب و مغالطه ولو ناخواسته آنجاست که میگویند: «اجبار به حجاب بهمثابه پرچم نتیجهای متضاد با ترویج عفت رسمی به دنبال داشته است. زیرا دغدغه مرکزی حفظ پاکدامنی نیست بلکه حفظ وجه نمادین است.»؛ بنابر این استدلال ،تشریع حجاب برای ترویج عفت بوده است اما چون در حجاب نمادین، این غرض دنبال نمیشود میبینیم که عفت به دست نیامده است! مشکل آنجاست که اگر با مقدمه این استدلال به سراغ زمان پیامبر ص و حضرت امیر ع یا حتی زمان خلفای عصر اول برویم دچار مشکل میشویم زیرا طبق فرض نویسنده که در آن زمان جمهوری اسلامی در کار نبوده است و زمان هم زمان تشریع بوده است و فلسفه عفت دنبال میشده و طبق فرض ایشان وجه نمادین در کار نبوده است علیالقاعده جامعه باید به آن عفت دست مییافته است و حال آنکه اجرای حدود در آن زمان برای اعمال منافی عفت نشان میدهد که معیار ایشان بسیار تنگنظرانه بوده است. درواقع نویسنده مورد بحث حجاب را شرط لازم و کافی برای تحصیل عفت پنداشتهاند و حال آنکه اولاً حجاب شرط لازم است و نه کافی و ثانیاً در بستر اجتماعی تسهیلگر عفاف است نه عامل قطعی تحقق آن. اما وجه مصادره به مطلوب این سخنان آنجاست که گفته است با عملکرد جمهوری اسلامی عفاف به دست نیامده است! مسئله این است که بله عفاف صددرصدی در کار نیست کما اینکه در صدر نخستین هم نبوده است اما چه کسی روند را بررسی کرده است؟ و روند را باید با کدام معیار بسنجیم و آیا نباید وضع عفت را با کشورهای دیگر که حجاب ندارند مقایسه کنیم؟ و آیا در این بررسی نباید به بررسی تکبعدی اکتفاء نکنیم؟ مثلاً مقایسه ایران با یک جامعه شیعی با بافت عشایری تا چه میزان درست است؟ صرفنظر کردن از این شقوق و حکم سهل صادر کردن که سیاست جمهوری اسلامی باعث عدم تحقق موارد بیعفتی بوده یا دستکم باعث برچیده نشدن آنها شده است، از یک جامعهشناس چه مسلمان، چه سکولار، چه بیدین بسیار عجیب است؛ درواقع صدور چنین حکم سهلگیرانهای که تمام شقوق و پیچیدگیها را کنار گذاشته است دورترین حکم از طبع جامعهشناسانه و فرهنگشناسانه است.
⏬