24.02M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و چهارم فصل چهارم) 🔸اون لحظه‌ای که من توی عفونت بودم و تب کردم و تشنج کردم، من که نبودم جسم بوده که تشنج می‌کرده، روز قبلش ظاهراً تماس می‌گیرن با خانواده که چه حالی داره، میگن حالش خیلی بده، ۶۰ درصد سوختگی داره احتمال برگشت نداره 🔸 ایشون (خاله) همسایه‌ها رو، یه همسایه دارن که روحانی هست ایشون و همسایه‌های دیگه رو جمع می‌کنن می‌رن حرم امام رضا (علیه‌السلام) توی صحن طبرسی بودن دقیقا من اینو دیدم من ایشون رو با همسایه‌ها دیدم که «امن یجیب» و دعا می‌خوندن برای سلامتی من، فکر می‌کنم یکی از دلایلی که اون شخصیت می‌گفت تو برمی‌گردی، اون لحظه‌ای بود که اونجا تو حرم داشتن برای من دعا می‌خوندن... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/IU09J 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links