🔷 مثل شهید ساعتیان دیگران را دوست داشته باشیم... 🔹شبهای قبل از عملیات گاهی سرمای هوا به ۳۰ درجه زیر صفر هم می رسید. طوری که قطرات آبِ وضو روی دست و صورتمون یخ می بست. یادم هست محمودرضا نیمه های شب بلند میشد و کفش بچه ها رو که بیرون چادر مونده بود، روی چراغِ والر گرم می کرد و می گذاشت کنارشون... یا به چادرها سر می زد و هر کسی پتو از رویش کنار زده شده بود؛ دوباره می کشید رویش... نزدیک اذانِ صبح کتری های خالی رو پُر از آب می کرد و می گذاشت روی چراغ ها تا بچه ها برای وضو، آب گرم داشته باشند. 👤خاطره ای از زندگی طلبه شهید محمودرضا ساعتیان 📚منبع: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس یزد 🗣 راوی: سردار حسین سلطانی خاکریز خاطرات ۶۳ 📎 📎 📎 📎 🇵🇸کانال منِ او🇵🇸 ♦️@abbasiresalat ♦️