🍃صیّاد مهربان
خدا را شکر که دوستت دارم.
من از به جای آوردن شکر نعمت دوست داشتن تو ناتوانم
مگر میشود خدا را
آن گونه که شایستۀ نعمت محبّت توست شکر کرد؟ هرگز.
امروز داشتم به این فکر میکردم
حالا که توان شکرگزاری در پیشگاه خدا را ندارم
بروم سراغ کسانی که واسطه شدند
تا خانۀ محبّت تو در دلم آباد بماند و خراب نشود.
از شما یاد گرفتهام اگر از این واسطهها تشکّر نکنم
خدا همان یک ذرّه شکری را هم که میتوانم بکنم
از من نمیپذیرد که نمیپذیرد.
امّا فکر کردن به بار این شکر
شد غصّهای دیگر روی غصّههایم.
اوّلش فکر میکردم با کمی دست و پا زدن
میشود از این واسطهها تشکّر کرد
طوری که دلم آرام شود و خدا هم راضی.
امّا دیدم کمی دست و پازدن برای کمی شکر کردن هم کافی نیست
چه رسد به یک تشکّر جانانه.
پیش خودم گفتم باید حسابی دست و پا بزنم
برای این که شاید کمی از عهدۀ قدردانی کسی برآیم
که واسطه شد تا خانۀ محبّت تو در دلم آباد بماند.
امّا دیدم حسابی دست و پا زدن هم کافی نیست
مگر قدر و قیمت محبّت تو حساب و کتاب دارد
که بشود با حسابی دست و پا زدن
از واسطهها تشکّر کرد.
با خودم میگفتم اگر کسی جان تو را نجات دهد
تو تا آخر عمر چه کار میتوانی بکنی
که کمی وجدانت آرام شود که قدردان او شدهای.
هر چه فکر کردم دیدم شاید اگر روزی
جان او را از مرگ نجات دهم
قدردان او شده باشم.
بعدش با خودم گفتم
جان، عزیزتر است یا محبّت تو؟
به قدری پاسخش معلوم بود که خندهام گرفت.
هزار هزار جان گرامی قدر و قیمت یک ذرّه از محبّت تو هم نیست.
حالا کسی که نگذاشته خانۀ محبّت تو در دلم خراب شود
با کسی که جانم را از مرگ نجات داده
قابل قیاس است؟
چه قدر باید غصّه بخورم برای این همه ضعف و ناتوانی؟
مثلا خواستم کمی دلم را آرام کنم
ولی پر از آشوب شد دوباره.
شاید تو هم این را دوست داشته باشی: یقین به ضعف و ناتوانیام
برای همین هم این فکرها را به ذهنم میاندازی.
درست میگویم؟
اگر قصدت این است باید بگویم تیرت به هدف خورده
و چه خوب مرا صید خودت کردی.
شبت بخیر صیّاد مهربان!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi