🍃پاسخ همه سؤال ها
خدا را شکر که دوستت دارم.
من همیشه از این که دوستیهایم
با نسیمی از سویی به سوی دیگر میرفتند
خسته بودم و منزجر
امّا هر کاری کردم، نشد که دوستیهایم را ثباتی ببخشم.
گاهی این را دوست داشتم و گاهی آن را
و این و آن شباهتی به هم نداشتند.
شاید این، اهل دین بود و آن، دوست شیطان.
فاصلۀ این دوستیها با هم
مثل خاری در چشم و استخوانی در گلو بود
که نمیگذاشت از دوستیهایم لذّت ببرم.
به سراغ این که میرفتم
وسوسههای آن مرا به سوی خود میکشید
وسوسهها که غالب میشد
فریاد وجدانم را میشنیدم
که مرا به سوی این میخواند.
حزب باد بودن در محبّت
نمیگذاشت محبّت بال پروازم شود
هر کسی را که دوست میداشتم
گویی باری سنگین میشد که با زنجیری به پایم بسته بود
و نمیگذاشت قدم از قدم بردارم
چه رسد به پرواز و پریدن رو به آسمان.
خدا را شکر که دوستت دارم
از وقتی که خانۀ محبّتت را در دلم آباد کردهام
دوستیهایم چه نظم و نظام خوبی به خود گرفتهاند.
محبّت تو شده نگهبان دل من.
هر محبّتی که میخواهد وارد دلم شود
در صورتی اجازۀ ورود مییابد
که رنگی از محبّت تو را داشته باشد.
محبّتهایی که با رنگ محبّت تو غریبهاند
از همان درگاه دل، پس رانده میشوند.
محبّتهایی را هم که از پیش در دلم بودهاند
و رنگی از محبّت تو ندارند
یکی یکی دارم بیرون میکنم از خانۀ دلم.
آرام آرام رنگ خانۀ دلم دارد یک دست میشود
و امید دارم همین روزها روی در و دیوار خانۀ دلم
جز رنگ محبّت تو هیچ رنگ دیگری یافت نشود.
دوستیها حالا چه قدر طعم خوبی دارند برایم
دیگر از دوست داشتنهایم فراری نیستم.
من با همۀ محبّتهایی که رنگ تو را دارند
آرام و قرار میگیرم.
و دغدغۀ ذهن و سؤال دلم این است:
تو چه چیزی را و چه کسی را دوست داری؟
چه سؤال قشنگی!
شبت بخیر پاسخ همۀ سؤالها!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi