من یادم می‌رود که بنده‌ام و برای خودم خدایی می‌شوم و خدایی می‌کنم. می‌شود هر وقت که یادم رفت، تو به یادم بیاوری؟! می‌ترسم وقتی بمیرم که احساس خدایی دارم. من فراموش می‌کنم که ارادۀ حاکم، ارادۀ خداست و هر چه او بخواهد، همان می‌شود. همۀ زندگی را حول ارادۀ خودم تعریف می‌کنم و وقتی هم که اراده‌ام محقق نمی‌شود، بر سر خدا فریاد می‌کشم. می‌شود هر وقت فراموش کردم تو به یادم بیاوری؟! می‌ترسم در حال فریاد کشیدن بر سر خدا بمیرم. مرا دائم به ذکر دعوت کن. من نیاز دارم به تلنگرهای تو. از من خسته نشو. شاید یک روز به دردت خوردم. شبت بخیر ذکر خدا! @abbasivaladi