🍃قشنگی همه سرزمین ها مرا ببخش برای عمری شعار دادن. شعار دادم که منتظرت هستم و حالا فهمیده‌ام که منتظرت نبوده‌ام. مرا ببخش برای این که خودم را در صف منتظرانی جا زدم که مقامشان بعد از مقام تو، بالایی ندارد. من کجا و ادعای این مقام کجا؟! مرا ببخش که گهگاهی در خیالم به تو گلایه می‌کردم و می‌گفتم: با وجود این همه منتظر ماندنت در پسِ پردۀ غیب، چه معنایی دارد؟ حالا که دارم انتظار را مرور می‌کنم دلم هر روز بیشتر از دیروز برایت می‌سوزد غریب‌تر از تو کدام امام بود؟ مرا ببخش که داشتم می‌رفتم به سوی شبهۀ بودن و نبودنت با خودم می‌گفتم: اگر او هست با این همه منتظر، پس چرا نمی‌آید؟ و حالا چه خوب می‌فهمم که راز سر به مُهر معمّای نیامدنت را نبودن منتظرانت می‌گشاید. باید منتظرانت بیایند تا تو هم بیایی. گویی از امروز جز درد انتظار آمدن تو باید درد انتظار دیگری را هم بچشیم: درد انتظار آمدن منتظران تو. می‌خواهم منتظرت باشم و می‌خواهم دلم را پاک کنم از هر چیزی که دل تو از آن پاک است. حب الوطن از ایمان باشد یا نباشد این را می‌دانم که وطن من آن جایی است که تو دوست داری باشم. سرزمین مادری، هر کجا که می‌خواهد باشد، باشد هر چه قدر زادگاهم را هم که دوست داشته باشم وقتی که تو مرا در جای دیگری دوست داری حب الوطن نباید مرا از هجرت به آن جا منع کند. چنین حب الوطنی بدون تردید نشانۀ کفر است. باید دل بست به جایی که تو دوست داری و باید دل کند از هر جایی که باب میل تو نیست. من اگر وطنم را جایی قرار دهم که به آسمان نزدیک‌تر است وقتی که تو دوست نداشته باشی مرا به قعر زمین فرو می‌برد حتّی اگر آن جا مدینه باشد یا مکه، نجف یا کربلا. منتظر، کسی است که به هیچ سرزمینی دل نمی‌بندد مگر آن جا که تو نشانش بدهی. می‌خواهم منتظرت باشم بگو کجا را برایم می‌پسندی آقا؟! شبت بخیر قشنگی همۀ سرزمین‌ها! @abbasivaladi