🍃زبان خدا
باز هم دوست دارم انتظار را نقّاشی کنم.
میخواهم بروم در طبیعت
طبیعتی که دوست آدمها و رفیق آدمیت است
همان که سالهاست با او قهر کردهایم.
میگردم و میگردم و میگردم
تا خود طبیعت ایدهای را نشانم دهد
که وقتی نقشش را کشیدم
آدم را یاد انتظار بیندازد.
چه قدر محتاج یادآوری انتظاریم!
ما انتظار را فراموش کردهایم که تو از یادمان رفتهای.
باید باور کنیم که زندگی بدون انتظار، مرگ تدریجی است
باورمان که شد، دنبال کسی میگردیم
که شایستۀ انتظار کشیدن باشد
و مگر میشود در این پیجویی به کسی جز تو رسید؟
نشستهام در میان درختهای یک باغ
چشمم خورده به یک درخت سیب.
در میان انبوه سیبهایی که روی درخت نشستهاند
سیبی را میبینم که از رسیدنش خیلی گذشته و دارد خراب میشود.
دلهره را در نگاه آن سیب میشود دید.
زبان حالش را هم میشود شنید
که دارد میگوید اگر باغبان نیاید و مرا نچیند
همۀ عمرم بر فنا میرود.
کاش کسی باغبان را صدا میزد که مرا بچیند.
چه خوب فریاد میزند این سیب
حال منتظری را که به اضطرار رسیده.
منتظر میداند که اگر نگاه منتظَر به او نیفتد
عمرش بر باد میرود و خراب میشود.
ما منتظر نیستیم؛ چون دلهرۀ خراب شدن بدون تو را نداریم.
چه قدر بد است توهّم سلامت بدون تو!
میخواهم منتظر تو باشم
پس باید شبیه تو شوم.
آقا!
تو زبانت را از هر چه آلودگی است پاک کردهای.
برای همین هم بوی دهانت
مشک و عنبرهای عالم را خجل میکند.
زبان تو زبان خداست
زبانی که ذرّهای آلودگی داشته باشد
مگر میتواند زبان خدا باشد؟
تو اگر حرفی میزنی و تا عمق دل ما نفوذ میکند
برای آن است که با زبانی سخن میگویی
که هر چه بگوید، همان است که خدا دوست دارد.
تو که با آدمها حرف میزنی
با همۀ وجودشان احساس میکنند
خدا رو به رویشان نشسته و دارد با آنها سخن میگوید.
با وجود تو آرزوی با خدا سخن گفتن، آرزوی محالی نیست.
دوست دارم زبان من هم بشود زبان خدا
کمکم کن تا پاک کنم این زبان را از هر چه آلودگی است.
تو اگر مدد کنی، میرسد آن روزی که اگر با تو حرف زدم به من بگویی
از واژه واژۀ کلامت بوی خدا به مشامم میرسد.
شبت بخیر زبان خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi