🍃قیامت صغرای خدا
راستش را بگویم؟
من از فکر کردن به قیامت میترسم.
راستترش را بگویم؟
من از فکر کردن به قیامت فرار میکنم.
فکر کردن به قیامت، بدجور دنیا را به کامم تلخ میکند.
صحنه به صحنۀ قیامت وقتی از نظرم میگذرد
نمیگذارد دلم به دنیا خوش باشد
من با دنیا خوشم، از هر چه مرا از این خوشی جدا کند، فرار میکنم
ولی امشب میخواهم پا روی دلم بگذارم
و حسابی به قیامت فکر کنم.
میخواهم یک نقّاشی بکشم
از آدمی که در عرصۀ محشر ایستاده
و منتظر است نامۀ عملش را به دستش بدهند
نامه اگر به دست راستش داده شود
راه بهشت در برابرش گشوده میشود
امّا اگر نامه به دست چپش برسد
قعر جهنّم را نشانش میدهند.
عجب هول و ولایی در دل آدم میافتد!
مگر میشود این لحظه را توصیف کرد؟
وقتی قیامت را با این لحظههایش ترسیم میکنم
میبینم عجیب دلم از دنیا کنده میشود
آقا!
میگویند آمدن تو قیامت صغری است.
وقتی بیایی، آدم از نا آدم، مرد از نامرد، خوب از بد جدا میشود.
دوران غیبت تو، فرصت خدا به ماست برای آدم شدن
شنیدهام ظهورت ناگهانی است
اگر در فرصتی که خدا به ما داده
آدم نشدیم و تو ناگهان آمدی
باید چه خاکی به سر بریزیم؟
این طور نمیشود
فرصتی ندارم
باید منتظر تو باشم
پس باید شبیه تو شوم.
تو با این که از هر گناه و خطایی بری هستی
امّا وقتی که با خدا مناجات میکنی
اشک میریزی، ضجه میزنی از وحشت روز قیامت
من اگر بخواهم شبیه تو باشم
نباید دلم را لحظهای از ترس قیامت خالی کنم
فرار از فکر قیامت یعنی فاصله گرفتن از تو
میخواهم از همین حالا
صحنۀ قیامت را روی مردمک چشمم بکشم
تا حتی اگر چشم را هم بستم
باز هم قیامت را ببینم و ببینم
اصلاً قیامت را روی تک تک سلولهای مغزم میکشم
میخواهم خواب هم اگر بودم
قیامت را از یاد نبرم.
من میدانم اگر همیشه یاد قیامت باشم
دغدغهام میشوم شبیه تو شدن
چون فقط کسانی نامۀ عملشان به دست راستشان میرسد
که شبیه تو باشند.
هر گاه قیامت را فراموش کردم
منّت بگذار بر سرم و به یادم بینداز.
شبت بخیر قیامت صغرای خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi