بنده شاکر خدا بارها شنیدم که گفته‌اید: انتظار برترین اعمال است. ولی چرا هیچ گاه انتظار برایم عمل به شمار نیامد. اگر انتظار، عمل است و برترینِ اعمال و اگر برترینِ اعمال، سخت‌ترینِ آنهاست پس چرا عمری خیال کردم که منتظرم بی‌ آن که احساس کنم کار سختی انجام می‌دهم؟ من انتظار را نفهمیده بودم و حتماً در قیامت گلایه می‌کنم از آنانی که به من گفتند منتظر باش ولی نگفتند انتظار یعنی چه. نفهمیدن انتظار مرا عمری گرفتار توهّم انتظار کرد. تا کی باید حسرت بخورم برای این همه عمر بر باد رفته؟! هیچ کسی از عمرش استفادۀ مفید نکرد مگر آن که آن را خرج انتظار تو کرد و هیچ کس عمرش را خرج انتظار تو نکرد مگر آن که سر تا پا شبیه تو شد. من شبیه تو نیستم یعنی عمرم را خرج انتظار تو نکردم پس باید بسوزم برای عمری که بی‌فایده طی شد؟ «منتظرانت شبیه تواند» یعنی چه؟ یعنی همان کاری را می‌کنند که تو می‌کنی و همان حرفی را می‌زنند که تو می‌زنی. من می‌خواهم منتظر تو باشم فرمان بده آقا که چه کار کنم. تو اهل شکری و کسانی را که اهل شکر نیستند، آدم نمی‌دانی. برای شبیه تو شدن باید اهل شکر شد. می‌خواهم آدم شوم و اهل شکر شوم. برای تو نعمت‌ها همه بزرگ است نعمت وقتی از خدای عظیم می‌رسد برای بنده، کوچک نیست. کم شمردن نعمت، برای آن است که خدا را نشناخته‌ایم. تو برای کاه و کوهِ نعمت‌ها شکر می‌کنی و خودت را لایق هیچ نعمتی نمی‌دانی. بیماری را نعمتی می‌دانی همان گونه که عافیت را داشتن‌ها را نعمت می‌بینی همان طور که نداشتن‌ها را به دست آوردن‌ها را نعمت می‌شماری همان طور که مصیبت‌ها را تو کارت بندگی است بندگی می‌کنی و خیالت آسوده است که خدا هر چه می‌فرستد نعمت است، نقمت نیست. پس همیشه در حال شکری. تو لحظه‌ای از شکر بیرون نمی‌آیی و من تا به تو رسیدن فاصله زیاد دارم که شاید لحظه‌هایی را به شکر بگذرانم. تو شکر که می‌کنی طلبکار نمی‌شوی شکر را هم نعمت دیگری می‌دانی که باید به خاطرش سر به سجدۀ شکر بگذاری چه قدر من و تو فرق داریم با هم. پیمودن این همه فاصله کار منِ تنها نیست. باید مدد کنی پای شکستۀ من را توان پیمودن این راه نیست. شبت بخیر بندۀ شاکر خدا! @abbasivaladi