🍃پادشاه زمین و آسمان
آقای مهربان من! محبوب نازنینم!
من از تو یاد گرفتهام که به هر چه خدا راضی است، راضی باشم.
اهل گِله و شکایت از خدا نباشم
و دلم را آرام کنم به آنچه خدا در دفتر تقدیر من نوشته
امّا گاهی باید فریاد کشید، ناله زد و شکایت کرد
البتّه نه از خدا، به خدا.
از این که تا امروز تقدیر من ندیدن تو بوده
گلایهای از خدا ندارم
ولی از خودم به خدا شکایت دارم.
عیبی که ندارد؟ دارد؟
اگر ندیدن تو حکمت خدا بود برای من
بی آن که بد بودنم در این حکمت دخلی داشته باشد
تا عمر داشتم و نفس میکشیدم
لب باز نمیکردم و از هیچ کسی گلایه نمیکردم
امّا وقتی به خودم نگاه میکنم و حال و روز خرابم
نمیتوانم دلم را آرام کنم و بگویم
اگر ندیدن تو قسمت من شده
تسلیم حکمت خدا باشم و از پاداش تسلیم بهره ببرم.
من که میدانم ندیدن تو
عقوبت شبیه تو نبودن است.
دارم چوب شبیه تو نبودنم را میخورم
و دوست دارم فریاد بکشم و به خدا
از نفسی شکایت کنم که افسار وجودم را به دست گرفت
و هر چه خواستم بیایم به سوی تو
نگذاشت که نگذاشت.
عمرم از چهل گذشت
در این روزگار از دست رفته
اگر سالی یک قدم به تو نزدیک شده بودم
حالا پشت در خانهات نشسته بودم و منتظر
تا بیایی و در آغوشت بگیرم.
فاصله من تا تو چهل قدم هم نیست، یک قدم است
قدمی که باید روی خودم میگذاشتم
تا آن دیگری را پشت در خانهات پایین میآوردم.
این از بزرگترین شباهتهایی است
که میشود به تو پیدا کرد: پا گذاشتن روی خویش.
چه کار کنم؟
حالا که این عمر از دست رفته
سرمایۀ غم و غصّۀ من گشته
آیا راهی به سوی دیدنت هست؟
تو فرمان بده تا ببینی هر چه خوشی در دنیاست
بر خویشتن حرام میکنم
و هر چه سختی است به جان میخرم
تا خدا جواز دیدنت را امضا کند.
خوشیهای دنیا را که حرام کردم
سختیهای دنیا را که به جان خریدم
اگر تو را هم ندیدم، باز دلم خوش است
که من سنگ راه ندیدنت نیستم.
آن وقت از نردبان رضایت و تسلیم
راه آسمان را در پیش میگیرم
و میروم به جایی که برای رسیدن به آن آفریده شدم.
آسمان، همان جایی است که اگر به آن رسیدم
یقین میکنم که اگر تو را هم نبینم
صدای نفست را خواهم شنید.
شبت بخیر پادشاه زمین و آسمان!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi