🍃دین و دنیای ما چه دردهای خطرناکی افتاده به جانمان! دردهایی که درد نمی‌دانیمشان! دردهایی که برای داشتنشان چه خرج‌ها که نکردیم! دینمان را دادیم و مبتلا شدیم به این دردها. دردهایی که از وقتی پایشان به زندگی‌مان باز شد بندگی از زندگی ما رخت بر بست و رفت. درد دنیا گرفتیم و برای درمان آن در پی زهر هوا و هوس رفتیم این زهر جانمان را گرفت بی جان، نفس کشیدیم و دلمان را خوش کردیم که زنده‌ایم. همه مبتلا شدیم به همین دردها دیگر داشتن دردهای دنیایی برای کسی زشت نبود تا از آن شرم کند. کسی که درد دنیا نداشت آدم عجیب و غریبی شد که تیرهای اتّهام یکی پس از دیگری روی سینه‌اش می‌نشست. درد دنیا داشتن واجب شد و کسی که این واجب را ترک کرد نامش را گذاشتند: بی‌قید و بی‌مبالات. درد دنیا داشتن واجب مؤکّد شد. هر کسی بیشتر حرص دنیا را خورد آدم فهمیده‌تری به حساب آمد و کسی که این واجب مؤکّد را زیر پا گذاشت عقلش انکار شد. درد دنیا داشتن شد نشانۀ زندگی. برای اثبات این که زنده‌ای باید درد دنیا داشته باشی. بدون درد دنیا پژمرده‌ای به حساب آمدی که اگر کسی دستش به تو خورد از احتیاط دور نبود که غسل مسّ میّت کند. اصلاً درد دنیا داشتن شد نشانۀ دین‌مداری. دینی را به ما شناساندند که میزانش درد دنیا داشتن بود. به نام لذّت حلال و به اسم دوری از افراط دنیانوازی‌ها را توجیه کردند و لَه لَه زدن برای دنیا را دست و پا زدن برای خدا نشان دادند. آقا! می‌بینی چه قدر اوضاعمان بد است وقتی که تو سنگ محک زندگی ما نمی‌شوی. تا تصمیم نگیریم که به آغوش تو برگردیم حالمان بر همین منوال است. یادت باشد قبل از این که بیایی درد دنیا را از ما بگیری. درد دنیا اگر در وجودمان باشد و تو بیایی معلوم نیست در صف سربازان تو بایستیم. شبت بخیر دین و دنیای ما! @abbasivaladi