🍃مولای مهربانم من از بدی‌های خودم خسته‌ام خسته‌تر از آنی که بشود تاب آورد. هر چه قدر به خودم فکر می‌کنم می‌بینم قابل تحمّل نیستم نه برای خودم و نه برای کسی که از درونم با خبر باشد. خدای تو چه قدر خوب است که نگذاشت مردم از درونم با خبر باشند امّا تو که از باطنم آگاهی چه طور داری تاب می‌آوری بودنم را. من هر شب با این خیال می‌خوابم که نکند فردا که بلند شدم به من بگویی خانه‌ات را ترک کنم و به دربان‌ها بگویی که دیگر راهم ندهند. شب‌ها کابوس پشت در خانۀ تو ماندن را می‌بینم و صبح‌ها منتظرم که دیگر مرا از خانه‌ات بیرون کنند. امّا گاهی که می‌بینم طاقتم تاب شده و دیگر حتّی برای یک نفس تاب تحمّل خودم را ندارم با یک خیال قدری آرام می‌شوم تا بتوانم با سوسوی امیدی راه رسیدن تا تو را طی کنم. به خودم می‌گویم «بدی‌های تو هر چه قدر هم که زیاد باشند یک خوبی دارند. تو که فهم و معرفت و شعورت کمتر از آن است که به خوبی و مهربانی مولایت آگاه شوی این بدی‌های توست که به تو نشان می‌دهد چه مولای مهربانی داری. تو خودت را با این بدی‌ها نمی‌توانی تاب بیاوری ببین چه مولای خوبی داری که تو را مهربانانه تاب می‌آورد!» وای که این خیال حکم نوش‌دارو را دارد پیش از مرگ من من می‌دانم که این خیال را هم خودت روزی من کردی تو دوست نداری من در میان این بدی‌ها بمیرم خودم می‌دانم. شبت بخیر مولای مهربان! #بهانه_بودن #شب_بخیر #محسن_عباسی_ولدی @abbasivaladi