🍃بهارترین فصل زندگی
درسهای آخرتی عاشقان
خیلی شیرینتر از درسهای دیگر آنهاست.
وقتی که این درسها را میشنوم
میلم به عشق بیشتر میشود
و ترسم از عاشقنشدن هم بیشتر.
تازه دارم میفهمم که مردن بدون عشق
ترسناکترین مرگ روی زمین است
و هیچ زاد و توشهای بالاتر از عشق
برای سفر آخرت نیست.
باید عاشق شد و مرد.
چه قدر بد است که خیلیها خیال میکنند
وقتی که پیر میشوند
باید نماز بیشتری بخوانند و قرآنهای بیشتری ختم کنند
و دائم زبانشان را به ذکر تکان دهند.
آدم اگر بداند بدون عشق مردن، چه فاجعهای است
هر چه بیشتر صدای پای مرگ را میشنود
بیشتر به فکر عاشق شدن میافتد.
قیامت چه بد جا افتاده برایمان
که فکر میکنیم با نماز و روزههای بیشتر آباد میشود
چه کسی تردید دارد که خدا
نماز و روزۀ بدون عشق را قبول نمیکند!؟
تابستان بود و گرمای آتشین مرداد ماه
میانۀ روز بود و گویی خورشید برای تابیدن به میانۀ آسمان نیامده بود
بنا داشت به هر چه میرسد بسوزاند.
خیابان سوت و کور بود و یک نفر با لبخند، ولی بیسایبان
با شور و نشاط قدم میزد.
عاشق بود.
این را حال و هوایش میگفت.
از پشت پنجره نگاهش میکردم
دیدم که چند قدم آن طرفتر به معشوق رسید.
زیر آفتاب چشم در چشم هم میگفتند و میخندیدند
تاب نیاوردم و پنجره را باز کردم و با صدایی بلند گفتم:
چرا زیر آتش سوزان آفتاب ایستادهاید و به سایهای پناه نمیبرید؟
عاشق لبخندزنان گفت: مگر هوا گرم است؟
این را که گفت باد سوزانی به صورتم وزید
که از شدّت حرارتش پنجره را بستم و دیگر چیزی نگفتم.
داشتم فکر میکردم به آن چه از پدرت خوانده بودم که به خدایش گفته بود:
من بر عذابت صبر میکنم؛ ولی چگونه دوریات را تاب بیاورم؟
چه خوب فهمیدم که اینها عین حقیقت است
ولی باورش نیازمند عاشق شدن یا لااقل دیدن یک عاشق است.
آقا!
من عشق را که میشنوم به وجد میآیم
عاشقها چگونه شوق عشق را تاب میآورند؟
میترسم عاشق نشوم و تو بیایی و در سرما و گرما
مرا به همراهی خویش امر کنی.
اگر بهانه بیاورم تا از سرما و گرما فرار کنم
چه خاکی باید به سر بریزم؟
چه سخت است بدون عشق همراه تو شدن!
میشود تا مرا عاشق خویش نکردهای، همراه خودت نکنی؟
شبت بخیر بهارترین فصل زندگی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi