🍃زندگی من خیلی شنیده‌ام که دوستان تو با مرگ، رفاقتی دیرینه دارند به قدری مرگ را دوست دارند که گویی کار هر روزه‌شان مردن است. من هیچ گاه نفهمیدم نترسیدن از مرگ یعنی چه تا این که در میان عاشقان زمینی خوی و خصلتی همه‌گیر را دیدم. هر کسی واقعا عاشق است از هر کاری که برای معشوق باشد با همۀ وجودش استقبال می‌کند. کراهت در کاری که برای معشوق است نشانۀ نبودن صداقت در عشق است. مال و منال دادن برای معشوق، آسان نیست عاشق نمی‌تواند مال و منالی را که باید خرج معشوق کند نگه دارد خرج کردن‌هایی این چنینی، رها شدن و سبک گردیدن است. این مال و منال اگر بماند هر درهمش مثل یک فولاد سنگین است که به پا بسته‌اند. آبرو دادن در راه معشوق، کاری ندارد آبرویی که باید برود، اگر بماند مثل آهن مذاب است که قطره قطره روی صورت عاشق می‌چکد. جان دادن برای معشوق هم مثل نفسی است که به عشق معشوق کشیده می‌شود جانی که باید در راه معشوق داده شود اگر بماند هر لحظه‌اش مثل نشستن روی شعله‌های آتش است مردن برای معشوق، آرزوی هر عاشق صادق است. آقا! معمّای شوق مرگ را هم عشق برایم حل کرد. دیگر به این یقین رسیده‌ام که بی‌عشق دنیا تراکم شک و تردیدها و سؤال‌های بی‌جواب است. چه زیباست فکر کردن به این حقیقت که عاشق هیچ چیز را برای خودش نمی‌داند و نمی‌خواهد مال باشد یا آبرو فرقی نمی‌کند او جانش را هم برای معشوق می‌خواهد. عاشق‌ها وقتی که جان می‌دهند بنا نیست ازچیزی دل بکَنند و بناست جانشان را به معشوق هدیه کنند چه مردن قشنگی! کیست که طالب این مرگ نباشد!؟ چه خوب است آدم عاشق تو شود و جانش را دو دستی تقدیمت کند! من هنوز از مرگ می‌ترسم یعنی هنوز عاشق تو نیستم و می‌ترسم پیش از آن که عاشقت شوم جانم را طلب کنی آقا! من جانم را دوست دارم و صادقانه می‌گویم که جانم را بیشتر از تو دوست دارم. التماس می‌کنم عاشقم کن تا درک کنم شوق مردن را. آدمی که این اندازه از مرگ می‌ترسد طعم زندگی را هیچ گاه نخواهد چشید. با عشق خودت ترس از مرگ را از من بگیر. شبت بخیر زندگی! @abbasivaladi