🍃دغدغه بزرگ هستی خیلی به قطره فکر می‌کنم من در زندگی مدیون قطره‌ام او با این که قطره است ولی برای من به اندزۀ یک دریا فکر و خیال تراشیده من از قطره درس‌های زیادی یاد گرفته‌ام. او یک بار برایم درس انتظار گذاشت و چه شیرین بود درس انتظار قطره. از آن روز تا امروز دیگر نمی‌توانم پای رودی بنشینم و یادی از درس انتظار قطره نکنم. امشب ایدۀ نقّاشی انتظار را از درس انتظار قطره می‌گیرم. قطره‌ای را که می‌کشم که به سنگی خورده و کمی از رود فاصله گرفته همۀ وجودش اضطراب است. دارد خیال می‌کند اگر از رود بیرون بیفتد در کنار رودخانه زیر نور آفتاب از میان می‌رود و به دریا نمی‌رسد سرزنش می‌کند خودش را چرا در مسیر رودخانه حواسش به این تخته سنگ نبود. با خودش عهد می‌کند اگر وقتی که پایین افتاد در رودخانه فرود بیاید دیگر حواسش را در مسیر رودخانه تا دریا به سنگ‌های کوچک و بزرگی که شاید او را از رودخانه جدا کنند جمع کند. قطره از همان اوّلی که به رودخانه افتاد، به فکر دریا بود هر چه او را از رسیدن به دریا باز بدارد، به همَش می‌ریزد. دریای من! من قطره‌ای هستم که هوای انتظار تو در سرم نیست زیرا در مسیر رودخانه با تخته سنگ‌هایی که مرا از تو دور می‌کند دوست شده‌ام. من حواسم جمع قشنگی‌های کنار رودخانه است حسابی از تو غافل شده‌ام آقا! پس من منتظر تو نیستم، ولی می‌خواهم منتظر تو باشم برای همین هم باید شبیه تو شوم. آقای مهربانم! تویی که حواست هست عمرت را جز در مسیر بندگی جای دیگری خرج نکنی فراموش نمی‌کنی که دغدغه‌های پست کارشان مشغول کردن آدم به خویش و غافل کردن آنها از بندگی است. در میان دغدغه‌های تو هر چه بگردیم حتی یک دغدغۀ کوچک هم پیدا نمی‌کنیم. ما را کشتند این دغدغه‌های کوچک و عمرمان را پای خودشان قربانی کردند. میان دغدغه‌های ما تا دغدغه‌ها تو فاصله از زمین تا آسمان، نه کهکشان کهکشان فاصله است میان دغدغه‌های ما و تو. با این همه فرقی که میان دغدغه‌های ما و توست چگونه می‌شود ما هم چون تو از عمر خویش تنها در مسیر بندگی استفاده کنیم؟ و کسی که عمرش را خرج دغدغه‌های بیخود می‌کند مگر می‌تواند شبیه تو باشد؟ خدا را شکر که اگر درگیر دغدغه‌های کوچکیم ولی این قدر زنده هستیم که خسته شده باشیم از این دغدغه‌ها وای به روزی که با این دغدغه‌ها خوش باشیم! تا حال و روزمان این اندازه خراب نشده، به فریادمان برس. شبت بخیر دغدغۀ بزرگ هستی! @abbasivaladi