🍃آرامش زمین و آسمان
قبلاًها وقتی کسی را میدیدم
که به خود آسیب میزند
هر چه فکر میکردم، نمیتوانستم درکش کنم.
مگر میشود کسی خودش به خودش آسیب بزند؟
کسی را دیدم که تیغی به دستش گرفته
و روی دستش میکشد
و وقتی خون، قطره قطره از دستش میچکد
لبخند میزند و گاهی کارش به قهقهه هم میکشد.
تنها تصویری که از این آدمها در ذهنم نقش میبست
تصویر کسی بود که حتّی از ذرّهای عقل محروم است.
وقتی میشنیدم کسی خودش را کشته
مینشستم و ساعتها در فکر فرو میرفتم
که چه طور میشود کسی خودش به زندگی خودش پایان دهد.
این کار حماقت میخواهد یا جسارت و یا هر دو را؟
آخر چه قدر حماقت؟
چه قدر جسارت؟
امّا از وقتی که یقین کردهام من هم خودآزارم
گویی آرام آرام دارم میفهمم این آدمها را.
آقا!
هر چه گشتم و گشتم
تیغی تیزتر از تیغ غفلت از تو نیافتم
هر چه فکر کردم و فکر کردم
جان را لطیفتر از تن دیدم.
کار هر دم من کشیدن تیغ غفلت است
روی روحی که دور از تو نگهش داشتهام.
این تیغ را میکشم و همراهش لبخند میزنم
صدای قهقهههای من در کنار این روح پرخراش
صدای غریبهای نیست برای تو.
حالا میشود انکار کرد
که بهرهام از عقل حتّی به اندازۀ ذرّهای نیست؟
مگر میشود تردید کرد
کسی که خودش را از تو محروم میکند
از هر چه زندگی است محروم میشود؟
چه طور میشود این قدر حماقت داشته باشم
که خودم را از تو محروم کنم؟
شاید هم جسارتم زیاد شده که بیترس و واهمه
تو را کنار میگذارم از زندگی
و خیال میکنم هنوز هم زندهام.
چه قدر سیاه است تصویری که
این روزها دارم از خودم میکشم.
کاش چیزی میگفتی تا سیاهی این تصویر
ذرّهای هم که شده کمتر میشد.
مثلاً میگفتی غفلت از تو تیغ نیست
و تو را کنار گذاشتن خودکشی نیست.
اگر نه، کاش میگفتی غفلتم از تو آن قدرها نیست
که بشود نامش را خودآزاری یا خودکشی گذاشت.
شبت بخیر آرامش زمین و آسمان!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi