🍃معشوق عاشق‌کُش من بدم و خودم می‌دانم که بدها عاشق نمی‌شوند. چه قدر خوبی که می‌گذاری هر وقت دلم خواست با تو مثل عاشق‌ها صحبت کنم. امشب هم از آن شب‌هایی است که دوست دارم با تو عاشقانه حرف بزنم. آقا! این روزها خسته‌تر از آنم که واژه‌ها تاب بیانش را داشته باشند. ولی خدا را شکر عشق تو هست که با آن بشود زندگی را زیباتر از آنچه واژه‌ها هنر بیانش را داشته باشند دید. در اوج خستگی وقتی در خیالم با تو در کنار رود قدم می‌زنم به اندازۀ پر کاهی باری روی دوشم احساس نمی‌کنم. مرا دیوانه می‌کنی وقتی به هنگام راه رفتن چند لحظه یک بار سرت را بر می‌گردانی به سوی من و خیره می‌شوی در نگاهم. دستم در دستت که باشد باید با شوق بجنگم تا جانم را نگیرد. بگذار زنده بمانم! چرا همراه با چرخش نگاهت به سوی من دستم را فشار می‌دهی آقا!؟ شبت بخیر معشوق عاشق‌کُش! @abbasivaladi