🍃همراه مهربانم دل‌تنگی را اگر بشود قصّه کرد با خط به خطش می‌شود اشک ریخت. این قصّه هزار صفحه هم اگر بشود همۀ صفحاتش یک جور است و همۀ سطرها در یک صفحه به یک شکل و همۀ واژه‌ها هم یکی. به گمانم این قصه از پرفروش‌ترین قصّه‌های دنیا می‌شود. عشق، هنوز هم مشتری دارد. دل‌تنگی را اگر بشود کشید می‌شود پای نقّاشی‌اش ایستاد و نفس کشید. تابلوی دل‌تنگی یک غروب ابری است، همین. این تابلو را هر کسی ببیند می‌تواند یک دل سیر برایت آه بکشد آه‌هایی که هر کدامشان یک دنیا زندگی می‌دهد به آدم. این تابلو را به مزایده اگر بگذاریم به گمانم پیدا می‌شوند عاشق‌هایی که دار و ندارشان را بدهند و آن را بخرند. عشق، هنوز هم مشتری دارد. دل‌تنگی را اگر بشود سرود بیت بیتش آتش می‌زند به خانۀ دل. وزن و قافیه و ردیف و عَروض شعر همه با دل‌تنگی هماهنگ‌اند. این شعر را هر کسی بشنود با واژه‌ واژه‌اش می‌تواند آب بشود. چه خوشبخت است کسی که در غم دل‌تنگی تو آب می‌شود. عشق، هنوز هم مشتری دارد. آقا! می‌خواهم بساط حرف زدن از دل‌تنگی را جمع کنم امّا می‌بینم چه زود دلم برای حرف زدن از دل‌تنگی تنگ می‌شود. حرف زدن از دل‌تنگی، گویی خودش شده چاره‌ای برای تاب آوردنِ آن. ممنونم که تو هم خسته نمی‌شود از حرف‌های دل‌تنگی من. شبت بخیر همراه مهربانم! @abbasivaladi