🍃امام خوب من
وقتی بناست رشتۀ تدبیر زندگیام به دست تو باشد
باید خودم را رها کنم
درست مثل بچّهای که از بلندی، خودش را رها میکند
با اطمینان به این که پدر آغوشش را برای او باز کرده.
وقتی بناست تو مسیر زندگیام را تعیین کنی
باید چشمم را ببندم و با خیال آسوده قدم بر دارم
درست مثل نابینایی که عصایش را زیر بغل زده
و دستش را داده به یک بینای دلسوز.
وقتی بناست محاسبات زندگیام را تو انجام دهی
باید حساب و کتاب خود را دور بریزم
درست مثل بیسوادی که حتّی شمردن هم بلد نیست
و هر چه را که دوست باسوادش بگوید قبول میکند.
وقتی بناست دردهای زندگیام را تو دوا کنی
باید هر چه دارو جمع کردهام را دفن کنم
و نسخهها را یکی یکی پاره کنم
درست مثل بیماری که ذرّهای طبابت نمیداند
و خودش را میسپارد به دست طبیبی حاذق.
وقتی بناست تو امام زندگی من باشی
باید قسم بخورم که مأموم تو باشم.
آخرش این سؤال قاتل جانم میشود:
تو امام خوبی هستی؛ چرا من مأموم خوبی نمیشوم؟
من برای خوب شدن
محتاج دعای خیر توأم.
همین حالا دست به آسمان بگیر و برای خوب شدنم دعا کن.
از بدیهای خودم خستهام.
به اندازهای خسته که دنیا با همۀ وسعتش، تنگ شده برایم.
شبت بخیر امام خوب من!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi