🍃امام خوبیها
در خیالم با دوستی که برایم انتخاب کردهای
ایستادهایم رو به روی ضریح شش گوشه.
سلام میدهیم بر کسی که قبرش قبلۀ قلب توست.
من از تو نخواسته بودم؛ ولی تو کاری کردهای که صدای قلب دوستم را
واضحتر از صدای خودم بشنوم.
زبانش میگوید السلام علی الحسین
ولی چه زیبا قلبش نام تو را زمزمه میکند.
من از نوای زبان او و زمزمۀ قلبش میفهمم
کسی که تو را نداشته باشد، نباید منتظر جواب سلام حسین باشد.
السلام علی الحسین را که میگوید
چشمۀ اشکش جاری میشود
و با این که چند دقیقهای بیشتر از جداییمان نگذشته
قلبش ضجّۀ دوری تو را میزند.
من از این ضجّه میفهمم
که قیمت اشک ما بر حسین به اندازۀ عشق ما به تو بستگی دارد.
هنوز دستی را که در دستش گذاشتهای، جدا نکردهام
و نمیدانم این دست، گرم است یا سرد.
به گمانم جمع اضداد شده این دست.
هم گرم است مثل آتش و هم سرد است مثل زمهریز.
از تو که جدا شدیم، عرق مرگ نشست روی دستش
امّا به عشق تو قلبش گرم میتپد و این گرما را به همۀ وجودش میرساند.
دوست ندارم دستم را از دستش جدا کنم.
این دو دست را تو به هم گره زدهای.
دست دیگرم را روی سینهام میگذارم و هم نوا با او سلام میدهم بر حسین.
چه زود همراهی من با دوستی که تو انتخابش کردهای جواب داد.
دارم صدای قلبم را میشنوم.
زبانم میگوید حسین و قلبم نام تو را زمزمه میکند.
شبت بخیر امام خوبیها!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi