🍃زائر رضا باز هم روز مخصوص زیارت رسید؛ زیارت خورشیدی که از مشهد به مشرق و مغرب عالم می‌تابد، خورشیدی که غروب ندارد. خورشیدها در هر منظومه‌ای که باشند، نورشان را از او دارند و در برابرش شمعی رو به باد را می‌مانند. باز هم من ماندم و حسرت تکراری زیارت و تو هستی و زیارتی عاشقانه. وقتی که از کاروان زیارت جا می‌مانم، دلم را خوش می‌کنم به این که تو آن جایی و مگر می‌شود مرا فراموش کنی؟ به خودم می‌گویم چه سفارش کنم چه فراموش، تو از سوی من سلامی می‌دهی به امام رئوف. بگذار بخندند به من کسانی که این دل‌خوشی‌ها را خیال‌هایی می‌دانند که بافتۀ ذهن ساده‌اندیش من‌اند. اصلاً خیال هم که باشد، دلم خوش است به همین خیال‌ها. مگر چه عیبی دارد آدم با این خیال‌ها زندگی کند و با همین خیال‌ها بمیرد. زیارت که رفتی، سلام مرا که رساندی، بگو دلم چه قدر تنگ شده برایش! شبت بخیر زائر رضا! @abbasivaladi