🍃ماه بی عیب من دوست دارم خودت یک شب بیایی و تا صبح پیش هم بنشینیم و به من بگویی که چه عیب‌هایی دارم عیب‌هایی که نمی‌گذارد تو با من دوست شوی. شنیدن این عیب‌ها از زبان تو از هزار تعریف،‌ شیرین‌تر است. اصلاً چه نیازی به تعریف وقتی که تو می‌نشینی و با لحن شیرین‌تر از عسلت به می‌گویی که این عیب را دارم و آن عیب را. وای که چقدر نشاط‌انگیز است! شاید از تو خجالت بکشم وقتی که می‌فهمم چه عیب‌هایی دارم امّا مستی شنیدن از زبان تو به قدری زیاد است که آن خجالت را در درونم آب می‌کند و نمی‌گذارد از خجالت، پیش تو آب شوم. التماس می‌کنم این قرار را با من بگذار و بگو کدام شب می‌آیی که تا صبح با هم بنشینیم و تو عیب‌هایم را بگویی و من دانه دانه اصلاح کنم. نه، من می‌دانم وقتی عیب‌های خودم را از زبان تو بشنوم مستی شنیدن به قدری در دلم غوغا به پا می‌کند که در همان آن، عیب‌ها از میان می‌رود. صبح که شد، من می‌شوم یار تو، یاری که همۀ عیب‌هایش از میان رفته. آقا! چگونه باید التماس کنم تا قبول کنی؟ کمی به من نگاه کن! طرز نگاهم را بببن! چشم‌هایم طوری است که می‌دانم اگر به آن خیره شوی دلت می‌سوزد برایم. قبول کن! عیب‌هایم را بگو. منتظرم. شبت بخیر ماه بی‌عیب من! @abbasivaladi