🍃دعاگوی بیچاره ها یک روز می‌رسد که قطره می‌شوم و از آسمان می‌بارم روی صورتت. می‌چکم پایین چشمت و غلت می‌خورم تا روی لبت. همان جان می‌ایستم. تکان نمی‌خورم تا مرا بنوشی. یک روز می‌رسد که غبار می‌شوم و وقتی که در بیابان راه می‌روی، روی پیشانی‌ات می‌نشینم. خودم را در لابلای قطره‌های عرقی می‌نشانم که روی پیشانی آسمانی‌ات نشسته. همان جا می‌ایستم تکان نمی‌خورم تا با دستت مرا از پیشانی‌ات برداری. یک روز می‌رسد که هوا می‌شوم و تو مرا تنفس می‌کنی. در کنار قلبت جا می‌گیرم و تکان نمی‌خورم تا با آهنگ تپش قلبت جاودانه شوم تا ابد. یک روز می‌رسد که خوب می‌شوم به قدری که بتوانم در صف سربازانت جا بگیرم. می‌ایستم تا وقتی که فرمان بدهی در مقابل چشمانت بجنگم و اگر خواستی، در خون خویش دست و پا بزنم. برای رسیدن آن روز می‌دانم تو هم دعایم می‌کنی. شبت بخیر دعاگوی بیچاره‌ها! @abbasivaladi