از شوال تا محرم گریه نکن کنار من این لحظه های آخرم امشبو بیدارم تاخوب ببینمت ای خواهرم امشب ای سامونم پیش تو مهمونم عصر فردا تنها راهیه میدونم قامتم خم از.............داغ اکبره روی دست من......خون اصغره اُختی الغریب...... 🌸🌸🌸🌸🌸 درنصف روز خزون میشه باغ منو و باغ حسن گلای یاس یکی یکی پرپر میشن جلوی من تومیشی محتضر اون لحظه ی آخر میزنی بر گلو بوسه جای مادر میشی زائر...........تن بی سرم میبوسی بادرد.....رگ حنجرم اُختی الغریب... 🌸🌸🌸🌸🌸 آماده کن این دستی که تو دستمه برا طناب با پای زخمی وکبود میری به مجلس شراب میشه اشکت روون با زخم خیزرون جاری میشه خونم از لب و از دندون میکشه تورو....غم بی حساب جسارت میشه.....جلوی رباب اُختی الغریب 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158