منم و خجلت بسیار، حلالم فرما در شبِ آخر دیدار حلالم فرما اولین بار شده آمدی و پا نشدم حال و روزم شده دشوار، حلالم فرما بوسه بر گونه ی من؟! آه... فراموشش کن صورتم خورده به دیوار، حلالم فرما از سپیدی رخم نیست خبر، رنگِ کبود... بر رخم گشته پدیدار، حلالم فرما چادرم سوخت پدر، صورت خود را بگذار... روی این دامنِ گلدار، حلالم فرما نه مرا موی بلند و نه تو را پنجه ی ناز بگذر از موی من اینبار، حلالم فرما سنگ خوردم سرِ بازار که سنگت نزنند سنگ خوردی سرِ بازار؟! حلالم فرما خار، در پای من و نیزه نصیب تو شده وارثِ روضه ی مسمار، حلالم فرما دست من بسته شد و چوب به دندانت خورد... وسط مجلس اغیار، حلالم فرما بر لبم آمده با ناله ی بابا بابا... نفس آخرم انگار، حلالم فرما eitaa.com/abdorroghaye