شرر زده به دلم، جام زهر بوالهوسی نمانده است دگر بین سینه ام نفسی میان خانه ی خود هم نبوده ام ایمن غریب تر ز من مجتبی ندیده کسی * چقدر پول معاویه، لشگرم را راند زمانه شاهد بی مهریِ سپاهم ماند امیر لشگرم از دور تا نگاهم کرد مسیر خویش عوض کرد و روی برگرداند * نمک به زخم دلم، از سر حسد زده اند به سینه ام همه ی شهر، دست رد زده اند چقدر نان مرا خورده اند این مردم ولی به پشت سرم حرف های بد زده اند * نشان ماتم عظماست زخم پلک ترم زمان کودکی ام شد، سفید موی سرم گرفت خواب و خوراک مرا غم کوچه همان زمان که زمین خورد مادرم به برم * همان زمان که سرش خورد آه بر دیوار همان زمان که زمین خورد مادرم با بار مرا ندید در آن کوچه و صدایم کرد مرا ندید... بمیرم که شد نگاهش تار * میان طشت، غم سالیان دورم ریخت میان طشت، غم سینه ی صبورم ریخت شرر کشید به جانم غم حسین غریب همین که با دل خون اشک در حضورم ریخت * اگرچه خون دل از غصه ای کهن دارم حسین گریه نکن من که سر به تن دارم شبیه روز تو را هیچ کس نخواهد دید غریب هستم و تنها ولی کفن دارم https://eitaa.com/abdorroghaye