السلام ای برادر زینب سایه ی خیرِ بر سر زینب یار دیرینه، دلبر زینب گریه کم کن برابر زینب نزد خواهر، خمیدنت سخت است داغ سنگین چشیدنت سخت است داغ اکبر شکسته بنیانت ای فدای دو چشم گریانت کشته ما را دل پریشانت این دو تا دسته گل به قربانت خواهرت ملتمس چنان جون است وقت رزم محمد و عون است هست از اشتیاقِ بی حدشان که شهادت شده است مقصدشان کرده مَنعت ولی مقیدشان قسمت می دهم نکن ردشان... به نفس های خسته ی مادر به نماز نشسته ی مادر شکر حق شد دلت رضا و مجاب ورنه می شد عقیله، خانه خراب تا نبینم دل تو را بی تاب می روم خیمه گاه، پیش رباب می نشینم به روی سجاده تا شوند این دو شیر آماده می روند از سوی یسار و یمین سوی اصحاب ابن سعد لعین در فرارند لشگری بی دین دایی عباس می کند تحسین تیغ شان تیز، بهر خناس است رزم هر دو به سبک عباس است بین میدان به زحمت افتادند از عطش بر مشقت افتادند گیر اهل رذالت افتادند بر زمین با جراحت افتادند دل من ریخت در حرم ناگاه سنگ باران شدند هر دو آه خون چکید از شکاف ابرویشان پر شد از خون، همه سر و و رویشان نیزه ها رفت بین پهلویشان وای بر من اگر روم سویشان هر دوتا نذر یک نگاهت باد هرچه دارم فدای راهت باد خوب شد هر دوتا شهید شدند مبتلا بر غمی شدید شدند محضر فاطمه سعید شدند پای عشق تو روسپید شدند شام غربت، مرا نمی بینند در اسارت مرا نمی بینند https://eitaa.com/abdorroghaye