#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
این وادی غمبار دلم را زده آتش
چشم ترت ای یار دلم را زده آتش
یک وقت نوک نیزه نگیرد به لباست
عمری غم مسمار دلم را زده آتش
*
بنشینم و حیران بشوی، من که نمردم
خیره سوی میدان بشوی، من که نمردم
تا زنده در این معرکه هستم نگذارم
یک لحظه پریشان بشوی، من که نمردم
*
تو رحمت موصوله ای و خیر کثیری
باید چه کنم نذر مرا هم بپذیری؟!
طفلان مرا اذن بده اوج بگیرند
بگذار نبینند مرا وقت اسیری
*
هستند مریدان ابالفضل و زبانزد
شیران دلیر علوی، عون و محمد
آن قدر که لب تشنه ی میدان نبردند
اوصاف دلیری پدر، خاطرم آمد
*
با اینکه دلم تاب ندارد، نگرانم
باید بروم خیمه و در خیمه بمانم
صدبار بمیرم که تو شرمنده نباشی
من دیدنِ شرمندگی ات را نتوانم
*
در خیمه به هر ثانیه، بسیار دلم ریخت
هر بار صدا آمد و هربار دلم ریخت
با ذکر خدا شد دلم آرام دوباره
بدجور ولی عاقبتِ کار دلم ریخت
*
هرقدر کشیدند ز دل ناله ی اُماه
از خیمه نرفتم قدمی هم سوی شان راه
هی پا شدم از جا بروم باز نشستم
در خیمه کشیدم ز جگر آه فقط آه
*
صد شکر که جان هستی و هستی به کنارم
در دل ضربان هستی و هستی به کنارم
کس جرأت آزار مرا هیچ ندارد
تا کهف امان هستی و هستی به کنارم
*
خیلی نگرانم برسد کار به گودال
یک وقت برادر نشوی تشنه و بی حال
ترسم همه این است که با گریه ببینم
جسمت شده در زیر سم اسب لگدمال
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
بر امیر غریب این لشگر
سخت شد کار، بی علی اکبر
قامتش را غمش مورب کرد
روزگار حسین را شب کرد
بر روی خاکِ بادیه، خسته
اشک می ریخت زار و پیوسته
غیرت خواهرش به جوش آمد
زینب از خیمه با خروش آمد
گفت: باید که روبراه شوی
من نمردم که بی پناه شوی
صبر کن تا کفن به تن بکنم
رزم و پیکار چون حسن بکنم
اشک تو قاتلم شده، بس کن
عقده ای بر دلم شده بس کن
نذر عشق است، نذر خواهر تو
پسرانم فدای اکبر تو
از دلیریِ این دو رزمنده
دشمنت می شود سرافکنده
روی اشکت عجیب حساسند
این دو شاگردهای عباسند
اشک از دیده، شاه افشاند و
اذن میدان نداد بر آن دو
قسمش داد زینب کبری
به علی و به عصمت زهرا
گریه می کرد گریه با اصرار
تا که بُرد از دل حسین قرار
عاقبت از حسین اجازه گرفت
رفت در خیمه، جان تازه گرفت
تا نبیند حسین را محزون
دیگر از خیمه اش نشد بیرون
دل ز عون و محمدش کنده
که نباشد حسین شرمنده
ناگهان هر دو نعره سر دادند
اهل کوفه به لرزه افتادند
بچه های عقیله آمده اند
شیرهای قبیله آمده اند
لشگرِ در فرار، بسیارند
نوه های علی چه کرارند
رزم کردند و حیدری کردند
کربلا را چه محشری کردند
کار دشمن مصیبت و غم بود
ضربه هاشان مکمل هم بود
زیر خورشید، غرق تب گشتند
خسته از جنگ و تشنه لب گشتند
دوره کردند این دو را آخر
ریخت بر خاک، باده ی کوثر
خورد ناگه، در اوج غربتشان
سنگ از هر طرف به صورتشان
بعد باران سنگ و نیزه و تیر
زخم شان می زدند با شمشیر
نیزه خوردند و یاد مسمارند
بس که غیرت به فاطمه دارند
عشق را بر جهان، نشان دادند
پای دایی حسین، جان دادند
خوب شد هر دو روسپید شدند
خوب شد هر دوتا شهید شدند
غرقِ در خون، غروب عاشورا...
خوب شد پر زدند سوی خدا
چشم هاشان ندید آن شب را
بین زنجیر، دست زینب را
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
بغض نفس گیری گلویم را فشرده
تنها شدی ای یار، زینب که نمرده
طفلان من هستند مولا سرسپرده
تا بی کسی ات آبرویم را نبرده...
بگذار تا میدان روند این دو، برادر
قربانی راهت شوند این دو، برادر
خواهر نباشم من اگر درمانده باشی
طفلان من باشند، أشهد خوانده باشی؟!
یادم نمی آید مرا گریانده باشی
یا وقت حاجت، خواهرت را رانده باشی
جان سه ساله دخترت بر غم رضایم
نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم
بعد از علی اکبر دو چشمی تار دارند
میل پریدن از قفس بسیار دارند
در سینه حب حیدر کرار دارند
یک عمر، شِکوه از نوک مسمار دارند
شمشیرِ خود را دیده ای مایل گرفتند؟
تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتند
هستی امیر و والهِ نعمَ الامیرند
از جان خود این دو کبوتر سیرِ سیرند
بر چادرم حساس و بر مویم اسیرند
بگذار با هم بین این صحرا بمیرند
بگذار تا ناموس، بی معجر نبینند
رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند
بر سجده افتادم زمین، مریم زمین خورد
از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد
تسبیح من پاره شد و عونم زمین خورد
در خیمه حس کردم محمد هم زمین خورد
گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم
در خیمه بوی خونشان را حس نمودم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
زینبم، عاشق دیرینه و سرگردانت
جان خواهر به فدای دل بی سامانت
آه ای خون خدا، شاه رشید علوی
من نمردم که در این معرکه بی یار شوی
بگذارم برَوی جام بلا نوش کنی؟!
نکند زینب خود را تو فراموش کنی!
یاد تو بوده ام و ذکر تو شد هر نفسم
جان زینب شده روزی به کنارت نرسم؟
چهره ات قبله گه راز و نیازم بوده
دیدن روی تو آغاز نمازم بوده
خاطرت مانده کنارت چه سکوتی کردم؟
سر عقدم به خدا شرط و شروطی کردم
تو فقط اذن بده، از تو فقط دل بردن
پیشکش کردنشان... عون و محمد با من
چه کنم تا بگذاری که به میدان بروند؟
بگذار این دو علی زاده شهیدت بشوند
نگذار این که پناهنده به قرآن بشوم
بروم در حرم و موی پریشان بشوم
قدشان را منگر، غیرت شان حیدری است
رسم جنگیدن شان، رسم علی اکبری است
لحظه ی جنگ کمی واهمه هم نشناسند
هر دو شاگرد علمدار حرم، عباسند
مادری اند و دوتایی به دو دایی رفتند
هم به تو، هم به حسن، هر دو خدایی رفتند
مثل خون در رگ عباس به خود می جوشم
می روم خیمه، تنِ هر دو زره می پوشم
خواهرت را به دل محترم خویش ببخش
کمیِ وسع مرا بر کرم خویش ببخش
این دو پروانه که بر شمع تقرب دارند
بر نخ چادر من هر دو تعصب دارند
بهتر این است دوتایی به شهادت برسند
بهتر این است همین جا به سعادت برسند
نگذار این دو اسیری مرا درک کنند
وسط سلسله، پیری مرا درک کنند
نگذار این دو بمانند، عزادار شوند
شرمسار از رخ من، راهی بازار شوند
نگذار این دو به آن بزم حرامی برسند
یا به چشم بد و ویرانه ی شامی برسند
جان ناقابل شان نذر علی اصغر تو
سرشان رفت روی نیزه فدای سر تو
سنگ باران بشوند و به تو سنگی نخورد
به رخ فاطمی ات ضربه و چنگی نخورد
کاش بهر تن شان این همه زحمت نکشی
می نشینم وسط خیمه خجالت نکشی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
زینب شده ام چون گوهری فاضله دارم
از سیرت زهرا و علی شاکله دارم
من دختر کرارترین مرد جهانم
شیران جگر دار در این قافله دارم
قربانی من را نپذیرفتی و حالا
خیلی سر این غصه ز دستت گله دارم
این دو بروند از حرمم مسئله ای نیست
من با غم تنها شدنت مسئله دارم
دایی شده ای تا که بیفتند به پایت
بگذار بیفتند به خون، حوصله دارم
نگذار بمانند و ببینند که در شام
بر دستِ ورم کرده ی خود سلسله دارم
بهتر که نباشند ببینند دو طفلم
تنها شدم و پای پر از آبله دارم
جان می دهم ای یار سر افکنده نباشی
در خیمه روم تا که تو شرمنده نباشی
من با خبرم از جگرِ عُون و محمد
بنشین و نظر کن هنر عون و محمد
جز فکر تو یک لحظه میان سرشان نیست
عشق است فقط در نظر عون و محمد
سردار حریم دل خواهر به سلامت
نذرِ سرت ای عشق، سرِ عون و محمد
حاشا که بگیرد به پرت تیزی سنگی
تا هست به تن بال و پر عون و محمد
داغ تو نبیند دل و صد بار ببیند
در خون بدن غوطه ور عون و محمد
آنقدر دلم سوخته از داغ جوانت
سهل است برایم خبر عون و محمد
این بار سپردم که ابالفضل بیاید
جای منِ دلخون به بر عون و محمد
هر قدر در این جا سرشان سنگ بریزند
در شام سر مادرشان سنگ بریزند
ای وای از آن دم که در انظار می افتند
در دام پُر از حیله ی اشرار می افتند
تشنه شده اند و همه جا تار شد اما
یادِ عطش قافله سالار می افتند
گفتند علی، ضربه به فرق سرشان خورد
با فرق شکسته، صد و ده بار می افتند
هر دانه ی تسبیح من افتاد، دلم ریخت
با دانه ی تسبیح من انگار می افتند
نیزه که میان بدن و سینه شان رفت
یاد دلِ سنگِ نوک مسمار می افتند
وقتی که چشیدند فشار سم مرکب
یک مرتبه یاد در و دیوار می افتند
آن قدر بهم ریخته شد پیکر این دو
بین گذر از دوش علمدار می افتند
من مهر برادر به جهانی نفروشم
رخصت بده من هم زره رزم بپوشم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
سلام احترام مدام خودم
عزیز دلم، هم کلام خودم
نماز من و قبله گاه منی
رخ توست بیت الحرام خودم
علی نفسِ احمد، تو نفس منی
تمام وجودم، تمام خودم
دوتا دسته گل تربیت کرده ام
که هدیه دهم بر امام خودم
نمردم که تنها و بی کس شوی
مرا رد نکن التیام خودم
قسم می خورم بر نخ معجرم
قسم می خورم من به نام خودم
به زینب قسم با دلم بد نکن
کمِ خواهرت را بیا رد نکن
از آن کودکی بی قرارت شدم
شب و روز هر لحظه یارت شدم
مرا هیچ گاه از سرت وا مکن
گره خورده با روزگارت شدم
خودت شاهدی سالیانی حسین
به هر ماتمی غصه دارت شدم
پس از رفتن اکبرت، بی قرار
از این دیده ی اشکبارت شدم
جلوتر بیا بچه ها نشنوند
من آماده بهر اسارت شدم
الهی شهیدان راهت شوند
الهی نبینند غارت شدم
اجازه بده از برت می روم
دگر می نشینم میان حرم
شنیدم که راهی میدان شدند
دوتا شیرمردم رجز خوان شدند
شنیدم چنان حیدری کرده اند
که یل های دشمن گریزان شدند
به یاد رخ فاطمه بوده اند
اگر در دل جنگ گریان شدند
شنیدم که در اوج گرمای جنگ
دوتایی گرفتار و عطشان شدند
گرفتند از هر طرف دورشان
دو تا لاله ام سنگ باران شدند
شنیدم پر از زخم شد جسمشان
سپس طعمه ی نیزه داران شدند
به عون و محمد قسم یا حسین
ندارم غمی بر دل الا حسین
اگر داغ دیدم فدای سرت
شده قامتم خم فدای سرت
محمد سرش رفت بر نیزه ها
زمین خورد عونم فدای سرت
اگر زیر مرکب تن جفتشان
شده نامنظم فدای سرت
دوتا بچه ام نذر تو بوده اند
نکن فکر این غم فدای سرت
نبینم که از شرم گریان شوی
عزیزم دو عالم فدای سرت
اجازه بده تا زره تن کنم
وجود خودم هم فدای سرت
همه می روند و بمان در برم
بگو بار دیگر به من خواهرم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
ما دو شیریم، دو دلیر حرم
سرسپرده به خاندان کرم
دو ابالفضلی و دو شهزاده
بر مصاف و نبرد آماده
نام ما بین مصحفِ مکتب
هست عون و محمد زینب
مادری بی نظیر مادر ماست
نه فقط مادر است، سرور ماست
هست برتر ز جنت الاعلی
دستبوسی زینب کبری
در رکاب و رکاب او هستیم
دور محمل حجاب او هستیم
او به ما عشق را نشان داده
درس ذکر حسین جان داده
گفته دیوانه ی حسین شوید
تا که آقای عالمین شوید
اشک چشم حسین قاتل ماست
داغ اکبر نشسته بر دل ماست
بی علی اکبرش شکسته شده
خیلی از روزگار خسته شده
تشنه هستیم و بی قرار ولی
جان به قربان داغ سخت علی
تشنگی مات شور و مستی ماست
نذر دایی حسین، هستی ماست
اذن میدان ماست طیّ طریق
نشد آسان میّسر این توفیق
مادر ما قسم به زهرا داد
تا به ما هم اجازه مولا داد
رفت در خیمه اش توسل کرد
به خدای علی توکل کرد
رفت تا آه حسرتی نکشد
تا حسینش خجالتی نکشد
بین میدان دلاوری کردیم
از چپ و راست حیدری کردیم
چهره ی دشمنان پریشان شد
لشگر ابن سعد حیران شد
کرد دایی ز رزم ما دیدن
یاد جنگیدنش کنار حسن
ساعتی رفت و بی رمق گشتیم
تشنه لب، خیس از عرق گشتیم
دور ما را محاصره کردند
همه در دست، سنگ آوردند
آنقدر سنگ بر سر ما خورد
تا تمام توان ما را برد
نیزه خون کرد پهلوی ما را
زنده کردیم یاد زهرا را
خون شد از کل جسم ما جاری
نیزه و تیغ و تیر بسیاری...
خورد از هر طرف به پیکر ما
تا که آمد حسین بر سر ما
خوب شد پای یار افتادیم
روی پای حسین جان دادیم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
تقسیم بندی اشعار موجود در کانال:
۱_ اشعار مربوط به ایام فاطمیه:
#امام_زمان_عج_فاطمیه
#فاطمیه_مدح
#فاطمیه_روضه_فراق_پیامبر
#فاطمیه_روضه_بستر
#فاطمیه_روضه_کوچه
#فاطمیه_روضه_حمله_بر_آستان_وحی
#فاطمیه_روضه_شب_شهادت
#فاطمیه_روضه_شام_شهادت
#فاطمیه_ایام_پس_از_شهادت
۲_ اشعار مربوط به ایام محرم و صفر:
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
#ورود_کاروان_به_کربلا
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیهما_السلام
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_عاشورا
#گودال_قتلگاه
#غروب_عاشورا
#ورود_اسرا_به_کوفه
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#تنور_خولی_لعنة_الله_علیه
#امام_سجاد_علیه_السلام_شهادت
#ورود_کاروان_به_شام
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_شهادت
#مناجات_امام_حسن_علیه_السلام
#اربعین
#پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله_شهادت
#امام_رضا_علیه_السلام_شهادت
۳_ سایر اشعار:
#پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله_ولادت
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام_غدیر
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_ولادت
#امام_حسن_علیه_السلام_ولادت
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
#امام_سجاد_علیه_السلام_ولادت
#امام_باقر_علیه_السلام_شهادت
#امام_صادق_علیه_السلام_شهادت
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام_ولادت
#جواد_الائمه_علیه_السلام_شهادت
#جواد_الائمه_علیه_السلام_ولادت
#امام_هادی_علیه_السلام_شهادت
#امام_هادی_علیه_السلام_ولادت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام_شهادت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام_ولادت
#امام_زمان_عج
#امام_زمان_عج_نیمه_شعبان
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_عباس_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_سکینه_بنت_الحسین_سلام_الله_علیها
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#امام_خمینی_ره
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
#مناجات
#مناجات_روز_عرفه
#لیلة_الرغائب
#شب_جمعه
#مبعث
#کلیپ
https://eitaa.com/abdorroghaye
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
السلام ای برادر زینب
سایه ی خیرِ بر سر زینب
یار دیرینه، دلبر زینب
گریه کم کن برابر زینب
نزد خواهر، خمیدنت سخت است
داغ سنگین چشیدنت سخت است
داغ اکبر شکسته بنیانت
ای فدای دو چشم گریانت
کشته ما را دل پریشانت
این دو تا دسته گل به قربانت
خواهرت ملتمس چنان جون است
وقت رزم محمد و عون است
هست از اشتیاقِ بی حدشان
که شهادت شده است مقصدشان
کرده مَنعت ولی مقیدشان
قسمت می دهم نکن ردشان...
به نفس های خسته ی مادر
به نماز نشسته ی مادر
شکر حق شد دلت رضا و مجاب
ورنه می شد عقیله، خانه خراب
تا نبینم دل تو را بی تاب
می روم خیمه گاه، پیش رباب
می نشینم به روی سجاده
تا شوند این دو شیر آماده
می روند از سوی یسار و یمین
سوی اصحاب ابن سعد لعین
در فرارند لشگری بی دین
دایی عباس می کند تحسین
تیغ شان تیز، بهر خناس است
رزم هر دو به سبک عباس است
بین میدان به زحمت افتادند
از عطش بر مشقت افتادند
گیر اهل رذالت افتادند
بر زمین با جراحت افتادند
دل من ریخت در حرم ناگاه
سنگ باران شدند هر دو آه
خون چکید از شکاف ابرویشان
پر شد از خون، همه سر و و رویشان
نیزه ها رفت بین پهلویشان
وای بر من اگر روم سویشان
هر دوتا نذر یک نگاهت باد
هرچه دارم فدای راهت باد
خوب شد هر دوتا شهید شدند
مبتلا بر غمی شدید شدند
محضر فاطمه سعید شدند
پای عشق تو روسپید شدند
شام غربت، مرا نمی بینند
در اسارت مرا نمی بینند
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye