#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
میخواست نظاره کند آقا شدنش را
تا کیف کند جلوه ی طه شدنش را
می دید به صد شوق و شعف در دل میدان
هم قامت و هم سیرت سقا شدنش را
اما چه بگویم که حسین از نفس افتاد
تا دید علی را، غمِ عظمی شدنش را
افتاد زمین، با سر زانو به سویش رفت
تا چاره کند طرز معما شدنش را
هم اهل حرم، هم همه ی لشگر دشمن
دیدند کنار پسرش تا شدنش را
بر سر زد و فهمید محال است ببیند
از روی زمین، بار دگر پاشدنش را
سر نیزه چه بی رحم بهم ریخت پرش را
تا شرح دهد وارث زهرا شدنش را
افتاد حسین از نفس و خواست خداوند
زنده به دمِ زینب کبری شدنش را
فرمود جوانان همه از خیمه بیایند
تا چاره کند روی عبا جا شدنش را
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
گویا که نگینِ روی انگشترم افتاد
وقتی به روی خاک، علی اکبرم افتاد
با ضربه ی نیزه، وسط معرکه دیدم
از پشت فرس، جلوه ی پیغمبرم افتاد
هم میوه ی دل بود مرا، هم پر پرواز
هم میوه ی دل چیده شد و هم پرم افتاد
دیدم که شده خُرد عصایم سر پیری
در هر قدمی تا بدنش پیکرم افتاد
بر صورت خونیِ علی بر سر زانو
با حالت حیرت زده، چشم ترم افتاد
آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند
هر گوشه ای از دشت، گل پرپرم افتاد
شد گریه ی من باعث خندیدن دشمن
عمامه، کنار بدنش از سرم افتاد
دلشوره ی جان دادنم از خس خس اکبر
بر سینه ی پر عاطفه ی خواهرم افتاد
مبهوط شدم تا که چه سازم بدنش را
با اذن خداوند، عبا در برم افتاد
در خیمه بنی فاطمه با گریه به لیلا
گفتند که پیغمبر اهل حرم افتاد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
از جلوه های عرشی پیغمبرِ حسین
زنده شده است خاطره ی مادر حسین
با احترام رفته علی در بر حسین
آماده ی نبرد شده لشگر حسین
تا اذن خواست، نور دو عالم اجازه داد
لب تر نکرده بود، همان دم اجازه داد
قله نشین معرفتِ کائناتِ حق
مجذوبِ راه پرخطر و با ثبات حق
آیینه ی تمام نمایِ صفات حق
مانند مرتضی شده ممسوس ذات حق
شأن علی، ز کل مراتب، فراتر است
فیضِ شهادت است که مشتاقِ اکبر است
وقت وداع شد، همه جا ریخته بهم
از غربت و بلا، دو سرا ریخته بهم
قلب تمام اهل ولا ریخته بهم
این غصه، آل فاطمه را ریخته بهم
اکبر گلایه ی همه را استماع کرد
با خواهرش رقیه، به سختی وداع کرد
وقتی علی، زمان رجزخوانی اش رسید
بر گوش دهر غُرش ربانی اش رسید
ابن زیاد، وقت پشیمانی اش رسید
بر کل دشت نعره ی طوفانی اش رسید
نعره کشید، من به پیمبر نتیجه ام
از نسل پاک مادر زهرا، خدیجه ام
خشمش شبیه حضرت جبار، جلوه کرد
همچون رسول، لحظه ی پیکار، جلوه کرد
چون شیر، مثل حیدر کرار، جلوه کرد
گهگاه در سیاق علمدار، جلوه کرد
با کام تشنه معرکه را زیر و رو نمود
دیگر توان جنگ برایش نمانده بود
برگشت محضر پدرش تا رها شود
از این همه مصیبت اعظم جدا شود
باید حسین دل ببُرد، تا فدا شود
ورنه زمانِ واقعه بی انتها شود
کامِ پدر ترک ترک و خشک، زین سبب
بعد از وداع سختِ پدر، رفت تشنه لب
لیلا میان خیمه زند دست روی دست
آیینه ی پر از ترکش عاقبت شکست
شمشیر آمد و به سر اکبرش نشست
مانند مرتضی شد و فرق سرش گسست
خون سرش به روی دو چشم فرس چکید
چیزی فرس ندید، فقط بی هوا دوید
او را به جرم نام علی سیر می زدند
با نیزه ها به آیه ی تطهیر می زدند
یک عده زخم با سر شمشیر می زدند
یک عده نانجیب به او تیر می زدند
روی فرس محیط تنش خانه خانه شد
افتاد انار آل عبا، دانه دانه شد
حالا حسین آمده با دیده ی ترش
با ناله ی علی ولدی سوی اکبرش
سر را گذاشت لحظه ی آخر روی سرش
پا می کِشد علی به زمین در برابرش
ای میوه دلم چقدر پخش گشته ای
نامت علی شد و صد و ده بخش گشته ای
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
نشسته ام برابرت بلند گریه می کنم
چه آمده است بر سرت؟! بلند گریه می کنم
قدم قدم به روی زانویم به سویت آمدم
برای دیده ی ترت بلند گریه می کنم
مقابل تمام دشمنان که خنده می کنند
کنار جسم اطهرت بلند گریه می کنم
تو تشنه ام شدی و از تو تشنه تر شدم به تو
به یاد حرف آخرت بلند گریه می کنم
به وجه مصطفایی ات دوباره بوسه می زنم
به چهره ی منورت بلند گریه می کنم
چه نامرتب است آیه های مصحف تنت
بر آیه های پیکرت بلند گریه می کنم
به روی خاک پا کشیدی و پرت جدا شده
برای جسم پرپرت بلند گریه می کنم
چقدر بوی مادرم گرفته پیکرت علی
بر این تن معطرت بلند گریه می کنم
دوید و گفت زینبش: برادرم بلند شو
وگرنه جان مادرت بلند گریه می کنم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
میوه ی عمر پدر، شعله نزن بر جگرم
پا نکش روی زمین، درد نکش ای پسرم
مثل قرآنِ بهم ریخته، درهم شده ای
آه ای خیر کثیرم چقدر کم شده ای
به برم بودی و این قافله پیغمبر داشت
پدرت حال خوشی داشت، علی اکبر داشت
خواستم بار دگر تا که بگویی چیزی
لخته ی خون به روی دامن من می ریزی؟!
تنم افتاده کنارت، مددی می گویم
ولدی یا ولدی یا ولدی می گویم
ارباً اربا شدنت، داد جزایم را... حیف
خُرد کردند سر پیری عصایم را حیف
سوختم تا که غریبی مرا حس بکنی
نیست انصاف ببینم که تو خس خس بکنی
چه شد اینگونه بهم ریختنت؟! حرف بزن
یوسفم، پس چه شده پیرهنت؟! حرف بزن
نگذار این همه غم در دلم آکنده شود
أشهدُ أنّ عَلی گو پدرت زنده شود
هر چه کردم به خدا جمع نشد، جمع نشد
بدنت بین عبا جمع نشد، جمع نشد
مثل یک دشت پر از لاله و گلگون شده ای
بس که نیزه به تنت خورده، دگرگون شده ای
سینه ات، سوخته انگار به چشمم آمد
ماجرای نوک مسمار به چشمم آمد
عمه ات آمده از خیمه برایش برخیز
دست بر معجر خود برده، به پایش برخیز
بر دلم آتش این داغ مدام است مدام
بعد تو صحبت لبخند حرام است حرام
"ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی"
رفتی و خون به دل مضطر لیلا کردی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
زمین که خورد علی اکبرم، زمین خوردم
خراب شد غم عالم سرم، زمین خوردم
همین که با دل خون، میوه ی دلش خواندم
کشید پا به زمین در برم، زمین خوردم
منی که بوی نبی بین خیمه ام پر بود
کنار جلوه ی پیغمبرم زمین خوردم
میان آن همه خنده، میان یک لشگر
دلم شکست و به چشم ترم زمین خوردم
غبارِ مانده به عمامه ام نمایان کرد
چگونه پیش علی، لاجرم زمین خوردم
برای کشتن او تا که کوچه وا کردند
به یاد قتلگه مادرم زمین خوردم
همین که تکه به تکه عصای خود دیدم...
به دست تک تک اهل حرم، زمین خوردم
عبای پهن شده ماند و دشتی از جگرم
به یک نگاه، نشد باورم، زمین خوردم
خدا کند که در این گیر و دار و بی تابی
نبیند از حرمش خواهرم، زمین خوردم...
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
تقسیم بندی اشعار موجود در کانال:
۱_ اشعار مربوط به ایام فاطمیه:
#امام_زمان_عج_فاطمیه
#فاطمیه_مدح
#فاطمیه_روضه_فراق_پیامبر
#فاطمیه_روضه_بستر
#فاطمیه_روضه_کوچه
#فاطمیه_روضه_حمله_بر_آستان_وحی
#فاطمیه_روضه_شب_شهادت
#فاطمیه_روضه_شام_شهادت
#فاطمیه_ایام_پس_از_شهادت
۲_ اشعار مربوط به ایام محرم و صفر:
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
#ورود_کاروان_به_کربلا
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیهم
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیهما_السلام
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#شب_عاشورا
#گودال_قتلگاه
#غروب_عاشورا
#ورود_اسرا_به_کوفه
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#تنور_خولی_لعنة_الله_علیه
#امام_سجاد_علیه_السلام_شهادت
#ورود_کاروان_به_شام
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_شهادت
#مناجات_امام_حسن_علیه_السلام
#اربعین
#پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله_شهادت
#امام_رضا_علیه_السلام_شهادت
۳_ سایر اشعار:
#پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_وآله_ولادت
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام_غدیر
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_ولادت
#امام_حسن_علیه_السلام_ولادت
#امام_حسین_علیه_السلام_ولادت
#امام_سجاد_علیه_السلام_ولادت
#امام_باقر_علیه_السلام_شهادت
#امام_صادق_علیه_السلام_شهادت
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام_ولادت
#جواد_الائمه_علیه_السلام_شهادت
#جواد_الائمه_علیه_السلام_ولادت
#امام_هادی_علیه_السلام_شهادت
#امام_هادی_علیه_السلام_ولادت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام_شهادت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام_ولادت
#امام_زمان_عج
#امام_زمان_عج_نیمه_شعبان
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_عباس_علیه_السلام_ولادت
#حضرت_سکینه_بنت_الحسین_سلام_الله_علیها
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#امام_خمینی_ره
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
#مناجات
#مناجات_روز_عرفه
#لیلة_الرغائب
#شب_جمعه
#مبعث
#کلیپ
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
رسیده ام به تن نامنظمت ولدی
بلند شو که زمین زد مرا غمت ولدی
چقدر خشکی کامت دل مرا سوزاند
حلال کن که نبود آب مرهمت ولدی
کنار جسم تو عمامه از سرم افتاد
نشد هرآنچه که کردم ببوسمت ولدی
شکست چوب عصایم، شکست تکیه گهم
شکست قامت رعنا و محکمت ولدی
به دست و پا زدنت من به رعشه می افتم
چقدر سخت شده داغ و ماتمت ولدی
اذان بگو و مرا زنده کن دوباره علی
گرفته جان مرا صوت مبهمت ولدی
قسم به زخم عمیق به روی پهلویت
رسیده فاطمه بر خیر مقدمت ولدی
نگاه کن که کسای یمانی آوردم
بگو چکار کنم با تن کمت ولدی
تمام خیمه کمک داده اند اما باز
نشد که جمع شود جسم درهمت ولدی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
لشگر کوفه، یلِ در کارزارم را گرفت
جلوه ی پیغمبرِ ایل و تبارم را گرفت
اُف بر این دنیا که برهم ریخت قرآن مرا
مصحفِ ممسوس در پروردگارم را گرفت
فرق او مثل علی شد باز، تیغ کوفیان...
باز هم چشم و چراغِ روزگارم را گرفت
اولین مشتاقِ یاری کردنم بود اکبرم
کوچه ای شد باز و اولجان نثارم را گرفت
میوه ی دل خواندمش، شد دانه دانه چون انار
هر کجای دشت، عطر جسم یارم را گرفت
دست و پا گم کرده ام از بس علی زد دست و پا
خِس خِسش بین گلو، تاب و قرارم را گرفت
تا که دیدم لخته ی خون را میان حنجرش
از دو پلکم خون چکید و چشم تارم را گرفت
دست من که نیست عمامه می افتد از سرم
پهلویش شد مثل مادر، اختیارم را گرفت
خیر از نسلش نبیند إبن سعد بی حیا
آخر عمری همه دار و ندارم را گرفت
داشت جان از پیکرم می رفت بین هلهله
خواهرم آمد دو دستِ رعشه دارم را گرفت
جمع شد بین عبا خیر کثیرم؟ نه نشد
وسعت صحرا در آغوشش نگارم را گرفت
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye