eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
895 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
عینِ نور است همه روز و شب ام بنین قدر عرش است میان وجب ام بنین ترس داری پسرت نوکر خوبی نشود؟ بسپارش به کلاس ادب ام بنین پدرش پای علی دوست شدن سیلی خورد مهر مولاست عیارِ نسب ام بنین دلشان هر دو پر از معرفت زهرا بود رحمت حق به دلِ اُم و أبِ ام بنین قدر این زن به طلا نیست، فقط مهر علی است حق مولاست رود در طلبِ ام بنین محضر زینب کبری نشنیده است کسی هیچ جز سیدتی از دو لب ام بنین شمسِ منظومه شد و چهار یل بی باکش می درخشند همه در عقب ام بنین اگر عباس نگاهش همه را می لرزاند ارث برده است یقین از غضب ام بنین از معاویه بپرسید چه آمد به سرش چه کشید از سکناتِ خُطب ام بنین با دو چشم تر و برپایی روضه آخر کرد بر دشمن بی دین غلبه ام بنین هر زمان دید رباب آمده با چشم پر آب آمد از شرم و حیا، جان به لب ام بنین سر پیری پسری نیست عصایش بشود گریه دار است عجب این لقب ام بنین @abdorroghaye
کوه اعتلا ز رفعت ام البنین گرفت دریا سخا ز رحمت ام البنین گرفت خورشید اگر که واسطه ی نور عالم است نور از جمال و طلعت ام البنین گرفت روح الامین برای تقرب، به طور عرش چله برای خدمت ام البنین گرفت افتادم از نفس سرِ نفسم ولی خدا دست مرا به حرمت ام البنین گرفت دست نیاز ما به خدا از همان ازل پیوند با کرامت ام البنین گرفت معصومه است بی شک و مانند فاطمه عصمت بها ز عصمت ام البنین گرفت عباس را به قله ی طاعت رسانده است درسی که از بصیرت ام البنین گرفت دستش شفیع خلق شود چون که بوسه از دستان با سخاوت ام البنین گرفت فردا علم به دوش حسین است یاورش هر کس به دوش، رایت ام البنین گرفت باید برات صحن ابالفضل را فقط از دست های حضرت ام البنین گرفت از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند یثرب هوای غربت ام البنین گرفت داغش به جای خود، سپر خونی اش چنان صبر و قرار و طاقت ام البنین گرفت... مقتل نوشته است که از هوش رفته است جان مرا مصیبت ام البنین گرفت https://eitaa.com/abdorroghaye
ای عصای پیری اُم البنین پای حرف و صحبتم قدری نشین تا بگویم از جوانی های خود خاطرات پهلوانی های خود ای عصا این قامت خم را نبین حالِ امروز مرا تنها نبین روزگاری من پسرها داشتم دورتادورم قمرها داشتم دلخوشی ام بود یک عمری همین شهر یثرب بود و یک اُم البنین نذر کردم بچه هایم را همه نذرِ راه بچه های فاطمه فخر دارم از ملک برتر شدم چون کنیز خانه ی حیدر شدم بچه هایم غرق نور رب شدند پاسبان محمل زینب شدند عزتم دادند بین عالمین خون آن ها ریخت در راه حسین حال تا که می نشینم در بقیع اشک چشمم می شود جاری سریع با نوک انگشت خود بر روی خاک می کشم تصویرِ داغی دردناک می کشم قبر چهار الماس را می زنم از دل صدا عباس را بر دلم رنگ غم و ماتم زدند لشگری عباس را باهم زدند دست هایش شد جدا از پیکرش با عمودی شد دوتا فرق سرش سال ها بر غربتش باریده ام خونِ بر روی سپر را دیده ام شد دلم همچون خرابه سال ها شرم کردم از ربابه سال ها خوانده ام اشعار شرم یاس را با سکینه روضه ی عباس را چشم بر دنیای بی او بسته ام ای عصا دیگر بریدم، خسته ام خیره ام بر مشک، می گویم حسین زیر لب با اشک می گویم حسین اشک می ریزم به یاد حنجرش می دهم جان یاد جسم بی سرش https://eitaa.com/abdorroghaye
مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم   گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم   هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش یک دل سوخته و اشک روان می گیرم   مستحقِ غضب و آتش قهرم اما باز از مرحمتت برگ امان می گیرم   برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم   حال که آب گذشت از سر من، با حاجت... روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم   با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا دست را بر کمرم گریه کنان می گیرم   ای بَشیر، از پسر حضرت زهرا چه خبر؟ خبر از او به دو چشمِ نگران می گیرم   آن قدر روضه بخوانم که بگریند همه روضه را در وسط شهر، عیان می گیرم   از سرِ شرم دم مرثیه خوانیِ رباب روی خود را ز نگاه دگران می گیرم   ختمِ کارم شده مسموم شدن، عیبی نیست از غریبیِ نبی رد و نشان می گیرم https://eitaa.com/abdorroghaye
تقسیم بندی اشعار موجود در کانال: ۱_ اشعار مربوط به ایام فاطمیه: ۲_ اشعار مربوط به ایام محرم و صفر: ۳_ سایر اشعار: https://eitaa.com/abdorroghaye