eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.2هزار دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
در خاطرم مانده غمی سخت و نفسگیر از کربلا و ماتمی سخت و نفسگیر یک عمر، دلداری به هر بیتاب دادم تا تشنه لب دیدم، به دستش آب دادم روز دهم، داغ حسین و روز غربت در خاطرم مانده تنی غرق جراحت بی جان شد و لشگر به سویش می دویدند با حوصله کل تنش را می دریدند ای وای بر من پیکرش بی پیرهن شد بر بوریا چیدند و جسمش بی کفن شد در خاطرم مانده رقیه رفت از حال وقتی دوید و رفت تشنه سوی گودال وای از اسارت بین شهر کوفه و شام چشمان خیره، محمل مکشوفه و شام دارم گلایه از شلوغی های بسیار خیلی جسارت شد به ما در بین بازار پاها ورم کرده، بدن ها خسته بودند بابای من را با چه وضعی بسته بودند پنجاه و سه سال است دائم گریه کردم یاد اسیریِ محارم گریه کردم در زیر دست و پا زمین افتاده بودم عمه نبود از ضربه ها جان داده بودم در خاطرم مانده کتک خوردن، کبودی رفتن میان کوچه ی تنگ یهودی یک خاطره هر روز و شب داده عذابم من کشته ی این زهر نه، بزم شرابم از بی حیاها، عمه ام زخم زبان خورد قاری قرآن بر دهانش خیزران خورد وای از شب تاریک و سرمای خرابه وای از نفس های پر از بغض ربابه زخمی ترینِ آل هاشم از حرم رفت هم بازی ام با دیدن سر از برم رفت دل سنگی آل امیه آتشم زد جان کندن عمه رقیه آتشم زد مانند بابایم حسینی مذهبم من در وقت جان دادن به یاد زینبم من در سایه جان دادم به روی ریگ ها نه در بستر افتادم به زیر دست و پا نه ذی الحجه نه، پاییز من یوم الحسین است روضه برای او به پا در نشأتین است eitaa.com/abdorroghaye
در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام   از غروب روز عاشورای سال شصت و یک بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام   حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام   در منا آب گوارا دست زائرها دهید حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام   زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام   شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام   خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام   کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام   آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام آن قدر در پای خود خار مغیلان دیده ام   چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام   خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام   یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام   با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ... عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام eitaa.com/abdorroghaye
از سن کودکی شده غم آشنای من باد خزان وزیده به دولت سرای من بغض و شرر گرفته مسیر صدای من بالا گرفته کار دل و گریه های من   خاک مزار من ز جفا بی نصیب نیست زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست مانند من امام غریبی، غریب نیست گریه کنید اهل منا در عزای من   اهل زمانه غصه به قلبم رسانده اند بر روح و جان من غم و غربت چشانده اند من را به روی مرکب سمی نشانده اند از زهرِ زینِ اسب ورم کرده پای من   از کودکی رسیده به من چهره ای کبود در کربلا و کوفه و جولانگه یهود از بس که زخم های تنم در فشار بود مانده نشان سلسله بر جای جای من   بر روی خار سخت مغیلان دویده ام از ابن سعد و حرمله طعنه شنیده ام هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیده ام این روضه هاست گوشه ای از ماجرای من   بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم بزم حرام شام نرفته ز خاطرم مانده ز شام کرب و بلایی برای من   یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم آتش گرفته بود، پر عمه زینبم یاد لباس شعله ور عمه زینبم فریاد می کشد جگر مبتلای من   من روضه خوان غربت عمه رقیه ام مردم شکست، حرمت عمه رقیه ام آه... از شب شهادت عمه رقیه ام تغییر کرده صحبت و حال و هوای من   یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم آن خاطرات می گذرد از برابرم یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم ذکر حسین گشته دعا و نوای من   داغش برای اهل ولا سینه سوز ماند بی حال، زیر خنجر آن کینه توز ماند در زیر آفتاب بیابان سه روز ماند اعضای جدِ تشنه لب و سر جدای من eitaa.com/abdorroghaye
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلا برای آمدنش بی قرار نیست   گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟! وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست   روزی هزار بار دلش را شکسته ام این گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست   همسایه ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟!   آخر چقدر در پی دنیا دویده ایم؟! باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست   امروز اگر که توبه نکردم، چه می کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟!   باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلداده عار نیست   ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست   وای از مزار و غمکده ی باقرالعلوم یک سایه بان به گستره ی آن مزار نیست   حجاج، مکه اند و به روز شهادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست eitaa.com/abdorroghaye
تقسیم بندی اشعار موجود در کانال: ۱_ اشعار مربوط به ایام فاطمیه: ۲_ اشعار مربوط به ایام محرم و صفر: ۳_ سایر اشعار: https://eitaa.com/abdorroghaye