eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.2هزار دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
شرمسارم، سر به زیر افکنده ام شد دلت آزرده از پرونده ام وای از غافل شدن وقت گناه شد فراموشم تویی بیننده ام روزیِ هر روز را دادی ولی فکر رزق و روزی آینده ام! عبد فرارم، پناه آورده ام بر سرای صاحب بخشنده ام دست هایم را جدا از خود مکن مبتلا بر جاده ای لغزنده ام با دعایت عاشق حیدر شدم صاحب این نعمت ارزنده ام لطف کردی بر من آلوده تا نام زهرا را به قلبم، کنده ام گفت مولا فاطمه جان از غمت... مثل جامی از محن آکنده ام سرد شد کاشانه ام، فکری نما آفتابم! رحمتِ تابنده ام! پیش چشمم این همه زخمی شدی تا قیامت فاطمه شرمنده ام https://eitaa.com/abdorroghaye
به درد هجر، گرفتار کرده ای ما را چقدر تشنه ی دیدار کرده ای ما را هزار مرتبه غافل شدیم و دور شدیم هزار مرتبه بیدار کرده ای ما را گناهکاری ما دیدی و عطا کردی به لطف خویش، بدهکار کرده ای ما را بها نداشت خرابه سرای سینه ی ما به یک نگاه، بهادار کرده ای ما را برای گریه کنان هر سحر دعا کردی به این طریق، سبک بار کرده ای ما را علی علیِ به روی لبت، اثر کرد و ... اسیر حیدر کرار کرده ای ما را تو خواستی که سیه پوش مادرت شده ایم برای روضه خبردار کرده ای ما را به روضه های نفسگیرِ بستر و مادر هزار شکر که بیمار کرده ای ما را ز بس برای رخ نیلی اش زدی ناله تمام عمر، عزادار کرده ای ما را https://eitaa.com/abdorroghaye
هر کس که با گناه و خطا ناسپاس شد از نور حق جدا شد و سهمش هراس شد وای از دلی که با همه مأنوس شد ولی نزدش فقط امام زمان، ناشناس شد دل را چه شد که با همه ی لطف های او نسبت به ذکر و یاد ولی کم حواس شد بنده چنین خراب و بدون بها نبود دور از امام شد که چنین آس و پاس شد گریه، کفایت از غم هجران نمی کند کارم برای آمدنش التماس شد تببین راه حق شده تکلیفِ این زمان رحمت به هر کسی که وظیفه شناس شد تابید نور عُلقه ی زهرا به سینه ها صحن علی وسیله ی این انعکاس شد گفتند با علی که کتاب خدا بس است برهان مجرمان، سخنی بی اساس شد وای از مصیبت تن زخمی فاطمه با هر تکان، دومرتبه خونین لباس شد آن قدر گُل به هر طرف آشیانه کاشت تا هر کجای خانه پر از بوی یاس شد گفتم که گریه کم کنم اما مگر که او از درد استخوان شکسته خلاص شد؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
هر روز غصه های دلم بیشتر شود شب بی وصال یار، چه غمگین سحر شود یا رب روا مدار که این طفل نابلد دور از امام خویش، چنین در به در شود نگذار مثل این همه ایامِ طی شده این چند سالِ آخر عمرم هدر شود تکرار بی حیایی من شد دلیل، اگر روی لبم دعای فرج بی اثر شود وای از دل شکسته ی مهدیِ فاطمه وقتی که از معاصی ما باخبر شود ظرف سیاه قلب مرا اینچنین نبین یک روز آخر از کرم دوست، زر شود جان ها فدای آن نفسی که امام عصر گریان برای روضه ی دیوار و در شود ملعونِ دومی به معاویه شرح داد جوری به در زدم که علی خونجگر شود باید چگونه جمع شود تکه تکه اش آیینه که زمین بخورد دردسر شود https://eitaa.com/abdorroghaye
حسبی الله مرا یار بس است غصه ی دوری دلدار بس است خسته از تیرگی ام، صبح کجاست؟! ظلمت عمر و شب تار بس است بی ولی ماندن و آواره شدن این همه غربتِ دشوار بس است تا به کی هفته به هفته دوری جمعه هایم شده تکرار، بس است ظرف ما کوچک و غم ها دشوار لحظه ای دست نگهدار، بس است اشتباهات خودم یادم رفت شده ام باز طلبکار!!! بس است بر منی که همه طردم کردند نجف حیدر کرار بس است شیر حق گفت به زهرای بتول از رُخت پوشیه بردار، بس است هستی من، چقدر آب شدی گریه با این تن تب دار، بس است جان حیدر، طلب مرگ نکن جان من، این همه اصرار بس است خواست زینب که بیاید بغلت باز شد ملحفه گلدار، بس است... https://eitaa.com/abdorroghaye
ندارد راه بر مقصد چنانچه بار، کج باشد نشان از خشت کج دارد، اگر دیوار، کج باشد هزاران بار اندوه و فغان سودی نخواهد داد مسیر نوکر از ارباب اگر یک بار کج باشد شروع انحراف از راه مهدی ختم بر نار است شروع کج از آیینش، ادامه دار کج باشد یقینا ریسمانِ دستگیری از گنهکار است اگر که حلقه ای از گیسوی دلدار کج باشد طواف بی ولای فاطمه بر محور کفر است دقیقا مثل آن که سوزنِ پرگار کج باشد فدک را هم خلیفه چون خلافت غصبِ ناحق کرد همیشه دست نامردِ خیانتکار، کج باشد چه شد روز سقیفه؟! از مسیر مرتضی، اصلا چرا باید مسیر حرکت انصار کج باشد؟! به هر صورت بسوزاند پر پروانه را، اما شکاف بدتری دارد اگر مسمار کج باشد *** چرا باید سر عباسِ آب آور سرِ نیزه به پیش محمل زینب، سر بازار کج باشد؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز مولای من لطفی کن و دورم نینداز عمر مرا وقف اباصالح نوشتند در به درت بودم گل نرگس از آغاز سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است دریای لطفت را نما ای یار ابراز ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز با یک دعایت می شود قفل دلم باز خالی است دستانم، چه سازم در قیامت بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز دارایی ام اشک است، شاید این عنایت سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز روضه بخوان از ماجرای داغ مادر از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟! در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر با بال زخمی بود تنها فکر پرواز https://eitaa.com/abdorroghaye
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد میان زندگی اش صاحب الزمان دارد به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است... تمام عمر نظر سوی آسمان دارد هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست کجاست آن که چنین یار مهربان دارد نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز حکایتی شده این عشق، داستان دارد چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا دلم هوای حریمِ حسین جان دارد از آتشی که فراگیر باشد و باقی هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد به سوی زائر او مادری جوان آید تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟! تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟! ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟! میان مجمع زوار کربلا، زهرا می آید و همه ی روضه را بیان دارد چه کرده است مگر با حسین و دندانش چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
قسم به فاطمه و دیده ی ترش، برگرد به حق چادر مشکیِ بر سرش، برگرد کسی نداد جواب سلام مردش را قسم به حق غریبی شوهرش، برگرد بیا به خاطر آن لحظه ای که فاطمه دید رسید شعله به بیت مطهرش، برگرد قبول کن که غم دستِ بسته ی حیدر برای فاطمه سخت است باورش، برگرد همین که خورد زمین پشت در صدا زد آه بیا به حرمت آن آه مضطرش، برگرد گمان نداشت کسی آینه شکسته شود شکست آینه اما سراسرش، برگرد به داغِ سخت حسن که میانه ی کوچه زدند مادر او را برابرش، برگرد ألا که منتقم داغ ضلع مکسوری قسم به مادر و ضلع مکسرش، برگرد گرفته بود صدایش ز بس که گریان بود به حق گریه ی شب های آخرش، برگرد رسید زینب کبری به قتلگاه حسین حسین گفت به زحمت به خواهرش، برگرد قسم به بوسه زدن های سیدالشهدا به دست های جدای برادرش، برگرد https://eitaa.com/abdorroghaye
به یک جمله بده بر قلب این دلداده تسکینی به لبخندی خلاصم کن ازین هجران و غمگینی تمام عمر با فکر و خیالت رفت، تا شاید دمی هم صحبتت باشم، عجب رؤیای شیرینی کنار من نشستن کسر شأنت بود اما گاه نمی افتد مگر راه کریمان سوی مسکینی جوانی رفت و گفتم وقت پیری محضرت باشم ولیکن زنده می مانم، نمی دانم، چه تضمینی؟! همه نوکر شدیم و روضه برپا کرده ایم آقا به این امید تا شاید میان روضه بنشینی ‌ "شنیدن کی بود مانند دیدن" آن چه را یک عمر شندیم از مصیبت های این ایام، می بینی علی مأمور بر صبر است و زهرا راهی میدان چه صبر سخت و دشواری، عجب اندوه سنگینی تصور کن ولی الله با چشمان خود باید ببیند می خورد بر روی گل، سیلیِ گلچینی سقیفه ریشه بود و نینوا محصول آن ریشه شهید جهل امت شد، امام و پایه ی دینی صدای تشنه ای از گودی گودال بالا رفت میان هجمه ی سرنیزه های رو به پایینی https://eitaa.com/abdorroghaye
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایم دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویم در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟! از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم برکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟! گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم رنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته است وای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایم منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجل با امید فتح در راه شما افتاده ایم با تمام غصه ها، از رحمت صاحب زمان در پناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم هیچ کس ما را زمین افتاده در دنیا ندید در نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر... چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش یاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم https://eitaa.com/abdorroghaye
قسم به جلوه ی ایمان و عصمت زهرا بیا که شاد شود قلب حضرت زهرا   گناهکاری ما را ببخش آقا جان به حرمت نظر لطف و رحمت زهرا   دعا برای محبین خود به لب داری میان نافله ات، طبق عادت زهرا   شعاع نور بصیرت به ما عنایت کن از آفتاب رفیع بصیرت زهرا   رسیده ایم که ما را علی شناس کنی به پای مکتب درس ولایت زهرا   کمی به ما بچشان مزه ی عبادت را قسم به گریه ی وقت عبادت زهرا   هزار شیر، چنان قاسمِ سلیمانی گرفته اند شجاعت، ز غیرت زهرا   به خون خویش تپید و به شعله سوخت ولی رسید با پرِ خونی به خدمت زهرا   اجازه هست شریک غم شما بشویم؟ برای ناله زدن در مصیبت زهرا   چه شد که اهل مدینه پس از رسول خدا عوض شدند و شکستند حرمتِ زهرا؟!   چرا مصیبت خود را به بیت الاحزان بُرد؟! چه بوده علت اصلی غربت زهرا؟!   چه شد که چهره ی خود را ز حیدرش پوشاند؟! مگر چه بوده عیان، بین صورت زهرا؟!   چرا همیشه پر از لاله بود پیرهنش؟! چگونه بوده به دیوار اصابت زهرا؟!   غلاف را به چه وضعی زدند بر بازو؟! چه شد که خوب نشد این جراحت زهرا؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
رهم نداد کسی، صاحب الزمانم داد به نفحه ی علوی اش دوباره جانم داد تمام عمر چنان مادری، گل نرجس هر آنچه بود در آن خیرِ من، همانم داد هزار بار مرا دید در گناه اما به حلم و حوصله اش، مهلت و زمانم داد فدای او که مرا قبل وقت تلقینم جلوتر از دم جان کندنم، تکانم داد چه ورطه های مهیبی که از تمامی شان دعای نیمه شبش بارها امانم داد دلم کجا و ولای ابوتراب کجا؟! امام عصر، ازین نعمت گرانم داد شراب ساخت ازین غوره ی نپخته و بعد بهشت را سر کوی نجف نشانم داد مرا که خورده زمینم سپرد بر زهرا حواله بر دل پر مهر آسمانم داد فدای فاطمه، فرمود: غربت حیدر میان شهر پدر، داغ بی کرانم داد امان ازین همه لاله، خجالتم ز علی... دوباره زخم رسیده بر استخوانم داد به خنده گفت به اسماء، طرح تابوتت برای پر زدن، آرامش روانم داد https://eitaa.com/abdorroghaye
امام عصر نظر می کند، حواست هست؟ به هر محله گذر می کند، حواست هست؟   بدون یار و غریبانه در دل صحرا عزیز فاطمه سر می کند، حواست هست؟   شبیه مادر خود، خانه خانه مردم را از انتظار خبر می کند، حواست هست؟   در انتظار من و تو نشسته، با گریه... شبِ بلند سحر می کند، حواست هست؟   هر آن که گریه نکرد از مصیبت زهرا به روز حشر ضرر می کند، حواست هست؟   شنیده ایم غم کوچه را ولی آقا نظر به کوچه و در می کند، حواست هست؟   به روی حوریه حتی سقوط برگ درخت یقین که زود اثر می کند، حواست هست؟   ****   آهای شمر لعین مادری سرِ گودال نظر به ذبح پسر می کند، حواست هست؟ https://eitaa.com/abdorroghaye
از غم دوری ات ای یوسف دل، محزونم چه کنم با غم و با غصه ی روز افزونم؟!   بسته شد روزنه ی نور به رویم کم کم زیر بار گنه و معصیتم، مدفونم   حق من بی سر و پایی است ولی لطف کن و از سرِ سفره ات ای یار نکن بیرونم   ضعف کردم سرِ بخشیده شدن تا که خدا به مناجات تو بخشید مرا، ممنونم   خونشان ریخت ولی پرچم یا فاطمه ماند همه ی عمر به خون شهدا مدیونم   گفت زهرا به علی خوب شدم، گریه نکن من فقط از غم تنها شدنت دلخونم   نگذارم ز سرت تار مویی کم بشود با همین پیکر درهم شده و گلگونم   نگرانم بروم خشک شود کام حسین سالیانی است که از غربت او محزونم https://eitaa.com/abdorroghaye
شکر خدا... گفتیم: "اُرشدنا اباصالح" رو بر کسی ننداختیم الا اباصالح   هر بار گم کردیم راه هل أتایی را گفتیم با گریه مدد کن یا اباصالح   ای مُصلح عالَم، نظر کن صالحم فرما سویت رسیده قطره، ای دریا اباصالح   بنده شدن اوج تمنای بزرگان است وقتی که باشد سرور و مولا اباصالح   امروز هر کس نوکر زهرای اطهر شد دستش بگیرد از کرم فردا اباصالح   ای راه گم کرده بیا، وقت توسل شد همدرد شو در این مصیبت با اباصالح   گریان زهرا که شدی دیگر بدان قطعا راهی نمانده تا خدا یا تا اباصالح   من عذر خواهی می کنم از ساحتت آقا آتش به پشت در شده برپا اباصالح   این در که می سوزد میان شعله ی آتش ای وای اگر افتد روی زهرا، اباصالح https://eitaa.com/abdorroghaye
در دیده ام غایب شدی، در جان من نه خالی شد از یادت جهان، کنعانِ من نه   مؤمن شدم بر کعبه ی رویت ندیده عمرم به سر آمد ولی ایمان من نه   دیشب که خوابیدم به یادم گریه کردی چشمان تو گریان شد و چشمان من نه   احسان و لطفت هر دقیقه شاملم شد یک لحظه دیدی خوبی و احسان من؟ نه   جز در غم زهرا شده قدری گذارم... رؤیت کند اشک مرا مژگان من؟ نه   ای دل بسوز از غربت حیدر که می گفت: رو بر مگردان فاطمه جان، جانِ من نه   باور ندارم... یارِ هجده ساله زود است پر می کشی از کلبه ی احزان من؟! نه...   باید به چاه کوفه گویم درد خود را دامان تو گلگون شده دامان من نه https://eitaa.com/abdorroghaye
گم شدی بنده ی گمراه؟ بگو یا زهرا با ولی باش، سحرگاه بگو یا زهرا   هر زمان از نظرِ حجت حق افتادی زود هنگامِ بزنگاه بگو یا زهرا   چاه دنیا چقدر شأن تو را پایین بُرد در دل ظلمت این چاه بگو یا زهرا   گر دلت خواست دعاگوی تو باشد مهدی با دل زخمی و با آه بگو یا زهرا   صاحب العصر دلش سوخته از فاطمیه بهرِ قلب ولی الله بگو یا زهرا   هر زمان مادری آمد برود از گذری گر زمین خورد سرِ راه، بگو یا زهرا   دیده ات خورد به مسمار بگو یا حیدر دیده ات خورد به درگاه بگو یا زهرا https://eitaa.com/abdorroghaye
خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار   مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار   جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار   در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار   گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار   شب ها به در خانه ی شان رفت، با قد کمان رفت دیدند شده دست به دیوار... انگار نه انگار   زهرا و دو چشمان پر از آب! ای وای بر اصحاب دیدند همه حق شده انکار...انگار نه انگار   این شاخه ی فردوس ثمر داشت، مسمار خبر داشت بی عاطفه انگار نه انگار، انگار نه انگار https://eitaa.com/abdorroghaye
باغ و بهارم، در خزانی زرد، برگرد گرمایِ عمرم، در هوایی سرد، برگرد   عمر گران، بی دیدنِ رویت هدر شد هجران، چه خاکی بر سر ما کرد، برگرد   از معصیت ها، عاقبت رنگِ سیاهی... سایه به روی شهرمان گسترد، برگرد   دوریِ از خورشید، در دوران تاریک غم را میان سینه ها پرورد، برگرد   خسته شدی از دست ما؟! العفو، العفو خسته شدیم از دوری ات، برگرد، برگرد   برگرد تا یاری کنی خیرالنسا را زهراست تنها و چهل نامرد... برگرد   آقا قسم بر ناله ی " فِضه خُذینی" آقا قسم بر سینه ی پر درد برگرد   ****   ای شاهِ لب تشنه که در گودال ماندی زهرا برایت ظرف آب آورد، برگرد https://eitaa.com/abdorroghaye
رزق حلالِ فاطمی از آسمان نخورد هر کس که غصه ی غمِ صاحب زمان نخورد با بدترین گناه، تفاوت نمی کند آن طاعتی که مُهر ولی پایِ آن نخورد باید که شک کند به مسیرِ تقربش عاشق اگر که طعنه و زخم زبان نخورد سگ شهره شد به خوی وفا، چون تمام عمر از دستِ غیرِ صاحب خود، استخوان نخورد خوشبختِ واقعی است گدایی که لحظه ای از پشت خانه ی گلِ نرجس تکان نخورد زاهد به زُهد محض به جایی نمی رسد دودِ چراغ اگر درِ این آستان نخورد شیعه نخوان هر آن که به نعمت قرین شد و... اندوهِ جیب خالیِ یک ناتوان نخورد هر دل که سوخت پای غریبی مرتضی جز مُهر عشقِ فاطمه، مُهر و نشان نخورد باید دروغ روضه بخوانیم، چاره چیست؟! خیرالنساء... سیلیِ نامحرمان نخورد وقتی که رنگ از رخ زردِ بتول رفت با صورتش به چوبه ی در، بی گمان نخورد ضربِ غلافِ قنفذ ملعون، به بازوی... حوریه ی امیر عرب، آن زمان نخورد *** اصلا که گفته؟! قاری قرآن و خیزران؟! کامِ حسین بین طبق خیزران نخورد https://eitaa.com/abdorroghaye
قبول کن تو مرا تا که مستجاب شوم دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم به هر دری که زدم قبل تو جواب شدم به هر دری بزنم بعد تو جواب شوم خودت کشیدی ام از چاه معصیت بیرون نخواستی که زمینگیرِ منجلاب شوم بیا که سوختم از درد دوری ات عمری بگو چقدر، بگو تا به کی عذاب شوم؟ به برکت نظرت، در عزای فاطمیه... دوباره نوکر این خانه انتخاب شوم زمان روضه ی سخت بتول، چون اسپند میان شعله ی آتش پر التهاب شوم چه عاشقی است که با درد، فاطمه می گفت: فدای غربت و اشکِ ابوتراب شوم برای اینکه نبندند دست حیدر را به خون سینه ی خود پشت در، خضاب شوم سریع فضه بپوشان رخ کبودم را علی خجل بشود، از خجالت آب شوم حسین تشنه نمانَد، حسین را دریاب فدای تشنگی اش زیر آفتاب شوم https://eitaa.com/abdorroghaye
الا که در همه جا حاضر و هویدایی چه خوانمت که ز توصیف من مبرایی اگرچه دیر به درگاهت آمدم اما به سوی بنده ی شرمنده، زود می آیی چقدر وقت معاصی شتاب کردم و تو... به حلم و مرحمتت کرده ای شکیبایی قرار بود مقرب شوم به درگاهت ولی حجاب شد این پرده های دنیایی دلم هوای نجف کرده یا ولی الله هوای نیمه شبِ آن دیار رؤیایی حلال کن که ندیدی به نامه ام خیری نداشتم بجز اشک دو دیده، دارایی خدا کند که همین اشک های ناقابل به قلب غرق به خونت دهد تسلایی به زیر چوبه ی تابوتِ نیمه ی جانش علی است مات و زمینگیرِ داغ عظمایی "به عزت و شرف لا اله الا الله" شده است نغمه و صوتِ غریب مولایی به زیر چوبه به خود گفت: مردم نامرد... گرفته اید ز بیت علی چه زهرایی تمام بستر و دیوار و دسته ی دستاس تمام زندگی ما شده گل آرایی دری که سوخته با یک اشاره می افتاد نداشت هیچ نیازی به ضربه ی پایی چه زود شد سحر و رفت لیلة القدرم کنار این همه غم مانده ام به تنهایی https://eitaa.com/abdorroghaye
تقسیم بندی اشعار موجود در کانال: ۱_ اشعار مربوط به ایام فاطمیه: ۲_ اشعار مربوط به ایام محرم و صفر: ۳_ سایر اشعار: https://eitaa.com/abdorroghaye
اگرچه بر دلم گناه، چهره ی ممات داد ولی دعای صاحب الزمان مرا حیات داد فدای آن طبیب که به هر محله سر زد و ... دوای هر مریض را به لطف و التفات داد زمان لغزشم کنار منجلاب معصیت به پای سست و بی ثباتِ این گدا ثبات داد نداشتم لیاقتِ غلام پنج تن شدن به لطف خود، جواز نوکریِ آن ذوات داد همین که خواب غفلت از امام، بست دیده ام صدای زنگ ساعت نجف مرا نجات داد خدا نویدِ فتح مرتضی میان جنگ را به حضرت رسول با نزول عادیات داد نگو چرا دلت همیشه مست خاک حیدر است به خاک خلقتم ابوتراب مختصات داد بساط رزق کربلا به دست های مادر است همیشه لطف فاطمه به دست ما برات داد دو ماه و نیم دیده اش کبود بود و تار دید همان زنی که نور بر تمام کائنات داد به پهلوی شکسته، هر تکان عذاب آور است چه رنج ها به فاطمه اقامه ی صلاة داد https://eitaa.com/abdorroghaye