eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.2هزار دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فراق، منع نموده وصال رویت را ولی دوباره دلم کرده آرزویت را به قلب خویش نظر کرده ام، حلالم کن ندارد این ‌دلِ آلوده رنگ و بویت را قسم به حرمت مشک دریده ی عباس مرا ببخش اگر بردم آبرویت را به لوح تیره ی رفتار و خلق و خوی بدم عطا کن از کرمت، نور خلق و خویت را نظاره بر رخ مولاست حق بنده ی او نشان نمی دهی از چه رخ نکویت را؟! میان روضه ی عباس می رسی و دلم... همیشه کرده در این روضه جستجویت را تمام بغض تو از حال شرم عباس است به ما بگو کمی از بغض در گلویت را بگو که قاتل عباس، یک امان نامه است خودت بیا و بخوان روضه ی عمویت را برای قلب رئوفت بگو چه کار کنم؟! خدا بخیر کند روز پیش رویت را https://eitaa.com/abdorroghaye
اگرچه خسته ای از دوری اش، نشو دلسرد امام، منتظرت مانده زودتر برگرد به زیر سایه ی جز حضرتش نرو هرگز که بر سرت همه ی عمر، سایه اش گسترد به جز هر آن عملی که به عشق او کردیم تلاش و طاعت دیگر نداشت دستاورد امام عصر خودش با دعای نیمه شبش به سینه ام غم عشقِ حسین را پرورد چه فرصتی است مهیا که با امام زمان به چشم های ترِ خویش می شوم همدرد حسین با لب خشکش چه خطبه هایی خواند ولی چه گویم ازین غم که از همه شد طرد صدا زد از جگرش العطش ولیکن شمر به دست، خنجر کندی به جای آب آورد همینکه کرد دعا زیر لب برای همه به ضربه ی لگدی شمر پشت و رویش کرد نشست بر روی سینه، دوازده ضربه... زد از قفا به گلویش، حرامیِ نامرد https://eitaa.com/abdorroghaye
عاشق آن است که در وقت بلا جا نزند رو به کس جز پسر حضرت زهرا نزند اگر از جانب بیگانه، عسل هم برسد لب به جام عسلِ دشمن مولا نزند عبد، اوج طمعش، یک نظر معبود است حرصِ دارا شدن از مکنتِ دنیا نزند آن امامی که منم بنده ی او، وقت دعا خط روی اسم کسی که شده رسوا نزند کاش وقتی برسد نامه ی من دست امام نامه ام را ز سر شرم و حیا تا نزند سفر کرب و بلا، تذکره اش در کف اوست چه کنم تذکره ام را اگر امضا نزند؟! جز حسینی که اسیرش شده، بر سینه ی خود سنگ عشق احدی، زینب کبری نزند نیزه داری به سوی ناقه ی او آمده است کعب نی را به پرش کاش خدایا نزند پیرزن را نظری کرد و به خود زینب گفت: کاش با سنگ به پیشانی آقا نزند https://eitaa.com/abdorroghaye
قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت همیشه خیر دعایت نجات داده مرا مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی نگاه ما که نیفتاده است بر رویت چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق که جان دهم دم مرگم به روی زانویت بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار قسم به حسن جمالت، به خلق نیکویت سحر همیشه به یاد حسین، گریانی رسیده است به ما هم طریقه و خویت فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت شکافته سر من هم شبیه ابرویت دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟ به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت https://eitaa.com/abdorroghaye
در این زمانه که عادی شده است نامردی همیشه از سر رحمت مرا دعا کردی شبانه روز مرا بین معصیت دیدی دلت شکست، به رویم ولی نیاوردی سرم نرفته به زیر علامت احدی که بر سرم، همه ی عمر سایه گستردی حرام باد به من دلخوشی این دنیا غریب ماندی و دنبال یار می گردی مرا مریضِ بدون علاجِ عشقت کن تباه گشته ام از دست درد بی دردی نگو که از قلم افتادم اربعین، امسال قسم به فاطمه اشک مرا در آوردی فقط تو گریه کن زینبی و با گریه... دل مرا به بکا بر عقیله پروردی صدای گریه ی زینب هنوز می آید میان خنده ی اوباش مست و ولگردی کجاست ساقی لشگر، کجاست ماه حرم عقیله مانده بدون کفیل و همدردی https://eitaa.com/abdorroghaye
محل بده به منِ بینوا، فدات شوم دلم شکست ز دوری، بیا... فدات شوم   اگر چه دامن تو بارها رها کردم رها نمی کنی آقا مرا، فدات شوم    میان نافله ی نیمه ی شبت آقا برای نوکر خود کن دعا، فدات شوم    چه حرف ها! سر من فرش راه تو بشود؟! سرم کجا، کف پایت کجا؟! فدات شوم   خوش است کشته شوم در رهت هزاران بار دوباره زنده شوم بارها فدات شوم   تو هم شبیه حسینی، سجیّتت کرم است ببر مرا سحری کربلا، فدات شوم    میان سلسله فرمود حضرت سجاد امامِ مانده روی بوریا، فدات شوم    چکید خون حسین از بلندی نیزه عقیله با دل خون زد صدا: فدات شوم   عزیزِ بی کفنِ مادرم جُعِلتُ فِداک غریبِ تشنه لبِ سرجدا فدات شوم https://eitaa.com/abdorroghaye
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش گویید با امام زمان از غم فراق دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش گریه نکرد آن که به جد مطهرش والله هست معرفتش کمتر از وحوش بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین هر کس کشید بار غمش را به روی دوش جانم فدای داغ امامی که بین تب می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش مقتل نوشته است که زین العباد را بستند بین سلسله بر مرکبی چموش لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت: از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید آمد میان سلسله خون در رگش به جوش https://eitaa.com/abdorroghaye
به سوی یار از ندارها سلام می‌رسد خوشیم این سلام‌ها به آن امام می‌رسد شدیم بی نصیب از نظاره‌ی رخش ولی نگاه لطف او به ما علی الدوام می‌رسد عطای یار و منعِ بخشش‌اش یکی‌ست باطناً صلاح ماست هر دوتاش...، هر کدام می‌رسد بریده می‌شود نخِ توسل اهالی‌اش به پای سفره‌ای که لقمه‌ی حرام می‌رسد از این طرف گناه ما فقط به سوی او رسید از آن طرف همیشه لطف و احترام می‌رسد همین که بر دعا دو دست خود بلند می‌کند به قلب ما همان دقیقه التیام می‌رسد دلِ شکسته! از غریبیِ عقیله صبر کن می‌آید آن امام و وقت انتقام می‌رسد ** فدای دختر علی که با قد خمیده‌اش محله‌ی یهودیانِ شهر شام می‌رسد چقدر کارِ این بزرگ‌زاده سخت می‌شود در آن زمان که کاروان به ازدحام می‌رسد گرسنه‌اند کودکان و رو به کس نمی‌زنند اگرچه بوی نان تازه بر مشام می‌رسد https://eitaa.com/abdorroghaye
پنهان کنم چگونه هویدایی تو را یا بین سینه شرح دل آرایی تو را   ظرف مرا شکستی و حالا نشسته ام تا رو کنم حکایت لیلایی تو را   نفسی لک الوقاء... به عالم نمی دهم بنده شدن به درگه مولایی تو را   خیلی دعا برای دلم کرده ای ولی خیلی شکسته ام دل زهرایی تو را   در غفلت زمانه فراموش کرده ام درد غریبی و غم تنهایی تو را   باید چه کرد این همه رسوایی مرا؟ باید چه کرد این همه آقایی تو را؟   دل مرده ام ولی به حسینیه آمدم تا جست و جو کنم دم عیسایی تو را   با گریه گفت زینب کبری، برادرم  سنگی شکسته روی تماشایی تو را   دیروز آیه خواندی و با خیزران یزید برهم زده بلاغت و شیوایی تو را https://eitaa.com/abdorroghaye
با نور عشق، دل غمِ ظلمت نمی کشد با اهل بیت، خواری و خفت نمی کشد آزادگی است سیره ی مردان روزگار عبدِ نگارِ فاطمه، ذلت نمی کشد در فتنه ها، مریدِ حقیقیِ فاطمه دست از حمایتش ز ولایت نمی کشد هر کس که بار عشقِ امام زمان کشید صحرای حشر، بار ندامت نمی کشد با یک سلام، روزیِ ما می رسد رفیق کارِ زبان، به گفتنِ حاجت نمی کشد بی منت است لطفِ امام کریم ما این جا گدا ز شاه خجالت نمی کشد عبدی گناهکار که محتاج بخشش است صورت به جز به صورتِ تربت نمی کشد با معرفت هر آن که رود سمت کربلا کارِ شفاعتش به قیامت نمی کشد من را بس است روضه ی لب های تشنه اش وسعم به شرحِ روضه ی غارت نمی کشد https://eitaa.com/abdorroghaye
سال ها طی شد و دل، زائرِ محبوب نبود این همه سال نشستن به دعا خوب نبود نه غم قحطی و نان داشت، نه داغ پیری جز غم دوری یوسف، غم یعقوب نبود هرچه گشتم عملی هدیه به آقام کنم بین بار عملم، توشه ی مرغوب نبود حاجت از چشم ترم خواند و دعایم فرمود گرچه حاجت به دلم مانده‌ و مکتوب نبود از ازل سینه ی زهرایی ما سینه زنان جز به آقای نجف، ملحق و منسوب نبود نکند قسمت من نیست برات عتبات سال ها بود دلم این همه آشوب نبود چشم خشکیده ی از معصیتم، جز به غم و... روضه های پسر فاطمه مغلوب نبود نیزه ها در بدنش بود ولی حداقل کاش جسمش ته گودال لگدکوب نبود چقدر بوسه زدش پیش همه ختم رسل حق آن صورت و دندان به خدا چوب نبود https://eitaa.com/abdorroghaye
ای کربلایی دلبرم، جا ماندم آقا یابن الحسن تنها و رسوا ماندم آقا دیدی چه شد؟! آخر گناهانم سبب شد... محروم از الطاف زهرا ماندم آقا خوبان درگاهت سر و سامان گرفتند دور از حرم... من، بی سر و پا ماندم آقا سستی ایمانم مرا از چشمت انداخت بس که اسیر اهل دنیا ماندم آقا چله گرفتم، چله ام کامل نشد، حیف بی کربلا، بی طور سینا ماندم آقا یاد من جامانده هم در کربلا باش دلتنگ یک لحظه تماشا ماندم آقا گفتم چه سازم تا که تحویلم بگیری گریان برای مشک سقا ماندم آقا بیچاره ی سقای عطشانی که آخر حتی نخورد آب گوارا، ماندم آقا می گفت با گریه حلالم کن برادر شرمنده ی اطفال و زن ها ماندم آقا https://eitaa.com/abdorroghaye
ویرانه خانه، چیدمان لازم ندارد آتش گرفته، سایه بان لازم ندارد تسلیم تقدیرم هرآنچه یار خواهد گردن شکسته، ریسمان لازم ندارد هر چه کشیدم از غم دوری کشیدم سختی این هجران، بیان لازم ندارد خوبان درگاهش به دیدارش رسیدند حتما مرا صاحب زمان لازم ندارد عمری گذشت و یک نفس با او نبودم عاشق به دور از عشق، جان لازم ندارد از ما گرفت آغوش گرمش را فراقش نوکر مگر کهف امان لازم ندارد؟! او خواست از گریه کنان باشم و گرنه اشک مرا این آستان لازم ندارد باید که جان داد از غم جانسوز جدش داغ عظیمش، روضه خوان لازم ندارد دیر آمدی خیلی هلال از شَط به مقتل دیگر حسین آب روان لازم ندارد از سنگ ها گیرم به هر صورت گذشتیم قاری قرآن، خیزران لازم ندارد  https://eitaa.com/abdorroghaye
عمرم سرآمد، خونجگر ماندم، ضرر کردم محروم از روی قمر ماندم، ضرر کردم   باد صبا از او خبر آورد اما حیف در شام جهلم کور و کر ماندم، ضرر کردم   رزق سحرگاهی به دست شخص معصوم است هربار بی فیض سحر ماندم ضرر کردم   یک بار شد من هم دعاگویش شوم؟! نه مشغولِ حاجات دگر ماندم، ضرر کردم   دلبستگی باعث شد از کوچ شهیدانش جا ماندم و بی بال و پر ماندم، ضرر کردم   وقتی ملاک کارهایم حرف مردم شد در چشم مردم معتبر ماندم، ضرر کردم   دنیا مقر ابتلای اهل ایمان است گر بین دنیا بی ضرر ماندم، ضرر کردم   جز آل عصمت رو به سوی هر کسی کردم درمانده ماندم، پشتِ در ماندم، ضرر کردم   پای بساط روضه های حضرت ارباب هر دفعه که بی چشم تر ماندم، ضرر کردم   جای کفن بر بوریا چیدند جسمش را زنده از این ماتم اگر ماندم ضرر کردم https://eitaa.com/abdorroghaye
پای جانان، نثارِ جان عشق است طعنه خوردن از این و آن عشق است   نیمه شب فرصت تقرّب ماست یادِ معشوق، در نهان عشق است   هر که ظرفش شکست بالا رفت چون که همراهِ امتحان عشق است   همه دنبال سود و منفعتند ضرر و نفعِ عاشقان عشق است   هرچه جز عشق بی گمان فانی است آنچه باقی است بی گمان عشق است   اول صبح با تمام وجود ذکر یا صاحب الزمان عشق است   خیر من وصل یا که هجران است؟ هرچه او خواسته همان عشق است   بگذارید در به در بشوم... وسط صحن جمکران، عشق است   اربعین، رفتنِ به سوی حسین بی قرار و جَزع کنان عشق است   پابرهنه به شارع العباس برسم لحظه ی اذان عشق است https://eitaa.com/abdorroghaye
ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر   سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر   مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر   خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر   فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر   هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر   هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر   هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا... میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر https://eitaa.com/abdorroghaye
چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش ولی به وصل نشد ختم، کار هجرانش   پر از غم است دلم با وجود این اصلا غمی نمانده برایم کنار هجرانش   به جز بهشتِ وصالش مرا مداوا نیست چنان زده است به جانم شراره هجرانش   در این زمان که همه بی خیال آقایند خوشا کسی که بماند دچار هجرانش   رسید صبحِ وصالش به شیخ انصاری به ما رسید فقط شام تار هجرانش   کجاست سید بحر العلوم تا باشد در این زمانه ی دشوار یار هجرانش   "کجاست هم نفسی تا به شرح، عَرضه‌ دهم که دل چه می ‌کشد از روزگار هجـرانش"*   کجاست چشم پر آبی که یار من باشد به اشکِ دیده شود داغدار هجرانش   ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش   حسین رفت و عقیله به دردسر افتاد شکست خواهر او در فشار هجرانش *بیت ستاره دار از جناب حافظ https://eitaa.com/abdorroghaye
بر اهل دنیا رو زدن ارزش ندارد درخواست جز از ذوالمِنن ارزش ندارد   عاشق نگاهش بر سکونتگاه عشق است نزد اُویس اصلا قَرَن ارزش ندارد   پیراهن، ارزش یافته از بوی یوسف بی عطر یوسف پیرهن ارزش ندارد   گفتم فدایت می کنم جان را، نشد حیف شاید که دیدی جان من ارزش ندارد...   سر می کنم همچون زلیخا با فراقت باشد... دلِ یک پیرزن ارزش ندارد   بی ارزشم اما نخواه از تو نخوانم از تو نخوانم که سخن ارزش ندارد   وَانظُر إلَیَّ یا أباصالِح أغِثنی لطفت نباشد سینه زن ارزش ندارد   در خون تپیدند و شهیدان یاد دادند در عاشقی جان و بدن ارزش ندارد   ما به توسل بر کریمان خو گرفتیم عالَم بدون پنج تن ارزش ندارد   با این همه کاخ و زرش این ظرف دنیا یک ذره، بی صحن حسن ارزش ندارد   وقتی که گنبد نیست بالای مزارش بالم بسوزان، پر زدن ارزش ندارد https://eitaa.com/abdorroghaye
چه مجلس دعا روم، چه مجلس بکا روم اگر بدون اذن صاحبم روم، خطا روم منی که کل عزتم به دست های مهدی است ضرورت است محضرش، بدون ادعا روم تمام هستی ام تعلّقِ به اوست والسلام مرا به دیگران حواله ام دهد، کجا روم؟ خدا کند که مثل ابتدای خلقتم فقط محب اهل بیت باشم و به آن سرا روم همیشه از بساط روضه‌خانه خیر دیده ام ازین محیط خیمه و حسینیه چرا روم؟ دلم شکسته و دوا به درد من نمی خورد طبیب گفته زودتر به مشهد الرضا روم دعای من که حبس شد، به آسمان نمی رسد مگر رضا دعا کند مرا، به کربلا روم فدای غربتش شوم که روی خاک ناله زد: به سوی حجره ام خدا توان بده مرا روم چقدر خورده ام زمین میان راه حجره ام به خانه با تنی که شد به درد مبتلا روم حصیر خانه را به چشم خیس جمع می کنم به یاد روضه ی حسین، محضر خدا روم https://eitaa.com/abdorroghaye
گریه ام، معذرت من باشد طلب مغفرت من باشد غفلتم وقت گناه از نظرت بدترین معصیت من باشد آنچه از دور و برت دورم کرد نفسِ بی تربیت من باشد اخم و تنبیه تو بی حکمت نیست موجب تقویت من باشد درک تنهایی ات، ای یوسف دل کاش در ظرفیت من باشد اینکه من یاد توام، رحمت توست نه که از معرفت من باشد نوکرت هستم و این نوکری ام سبب منزلت من باشد دوست دارم که شهیدت بشوم کاش این عاقبت من باشد کمکم کن برسم صحن حسین صحبت از حیثیت من باشد گریه کردن به ترک های لبش با تو این سنخیت من باشد https://eitaa.com/abdorroghaye
مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم   گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم   هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش یک دل سوخته و اشک روان می گیرم   مستحقِ غضب و آتش قهرم اما باز از مرحمتت برگ امان می گیرم   برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم   حال که آب گذشت از سر من، با حاجت... روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم   با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا دست را بر کمرم گریه کنان می گیرم   ای بَشیر، از پسر حضرت زهرا چه خبر؟ خبر از او به دو چشمِ نگران می گیرم   آن قدر روضه بخوانم که بگریند همه روضه را در وسط شهر، عیان می گیرم   از سرِ شرم دم مرثیه خوانیِ رباب روی خود را ز نگاه دگران می گیرم   ختمِ کارم شده مسموم شدن، عیبی نیست از غریبیِ نبی رد و نشان می گیرم https://eitaa.com/abdorroghaye
تقسیم بندی اشعار موجود در کانال: ۱_ اشعار مربوط به ایام فاطمیه: ۲_ اشعار مربوط به ایام محرم و صفر: ۳_ سایر اشعار: https://eitaa.com/abdorroghaye
نه که خود آییم، ما را لطف یار آورده است رو به ما آن جلوه ی پروردگار آورده است با دعای حضرت صاحب زمان نوکر شدیم بهر ما این نوکری ها اعتبار آورده است روزی لایَحتَسِب یعنی در اوج مشکلات یک دعایش رحمتی دنباله دار آورده است در سرای بی قراری، ساکن روضه شدیم رحمتش ما را به این دارُالقرار آورده است یاد او مُحی القلوب است، اشک هایت را ببین از نخیل خشک ما خرما به بار آورده است خوش بر اقبال کسی که شامل رحمت شد و نام مهدی را به وقت احتضار آورده است در مسیر و راه ثارالله، شأنش ویژه است هر کسی که یک نفر را پای کار آورده است کربلای ما چه شد؟ دل شد دوباره زیرو رو... با نسیمی که شمیمِ آن دیار آورده است داغ سنگین حسین و ابتلای زینبش بر دل صاحب زمان، خیلی فشار آورده است اُف بر این دنیا که زینب را جدا کرد از حسین چه بلایی بر سرش این روزگار آورده است دید از تل با تحیر، بهر تحقیر حسین لشگر کوفه به مقتل، ده سوار آورده است https://eitaa.com/abdorroghaye
حال خوش، در گرو فیض سحر داشتن است قرب حق، لازمه اش دیده ی تر داشتن است   آی کنعانِ پر از غم شده، حق یعقوب گاه، حدّ اقل از یار خبر داشتن است   امرِ معشوق رقم خورده جدایی، یعنی سهم عشاق فقط چشم به در داشتن است   بند اگر بندِ نگار است پرت را بشکن گاه گمراه شدن حاصلِ پر داشتن است   اولین مرحله ی بنده ی مهدی بودن همه جا خاطرِ او، مد نظر داشتن است   این که لبخند رضایت بنشانی به لبش دوره ی غربت او، اوج هنر داشتن است   یار او نیستم و امر فرج می طلبم! شرط، در امرِ ظهورش به نفر داشتن است   پدر ماست علی شیر خدا، شاه نجف خیرِ اولاد در این گونه پدر داشتن است   علت اصلی نان شب پُر برکت مان صبح، از روضه ی ارباب گذر داشتن است   کربلا راه نجات است و نجات از آتش... در قدم سوی گل فاطمه برداشتن است   بدترین درد و مصیبات برای مادر بین گودالِ پر از نیزه پسر داشتن است https://eitaa.com/abdorroghaye
اگر که منتظری، از گناه صرف نظر کن بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن به یک نگاهِ حرامت دلم شکست دوباره هم از گناه و هم از آن نگاه صرف نظر کن به خود بیا... به گناهی مرا معاوضه کردی؟! از آنچه برده تو را قعر چاه صرف نظر کن چگونه مرگِ عزیزان خویش دیدی و خوابی؟! نرو دگر به سوی پرتگاه، صرف نظر کن پناه و حاجت خود را مبر به منزل دیگر به غیر ما تو ز هر جایگاه صرف نظر کن به کربلا برو و از هر آنچه خیرِ دگر هست به جز زیارت آن بارگاه صرف نظر کن بیا برای حسین و غمش دو ماه بگرییم ز کارهای دگر این دو ماه صرف نظر کن فدای صوت ضعیعش که رو به قاتل خود گفت: هنوز زنده ام، از خیمه گاه صرف نظر کن هر آن که رفت به مقتل سریع صرف نظر کرد آهای شمر نرو قتلگاه، صرف نظر کن به روی عرش معلای سینه اش ته گودال... به چکمه ات نرو، ای روسیاه صرف نظر کن https://eitaa.com/abdorroghaye