اشعار آیینی محمد عابدی
🖤😭 نثار
#بابالحوائج_امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
#هفتآسمان
..............
#آیات_قرآن
است تفسیر نگاهش
#هفتآسمان
زندانیِ چشم سیاهش غرق
#محاسن
شد شب پیراهن او دریا به دریا موج دارد روی ماهش گنجی به نام
#بغض
، پنهان در گلویش در سینهی آیینهها پیداست آهش چشمان او
#یعقوب
شد در آن
#مطامیر
پیراهنش
#یوسف
شد و بارید چاهش
#شیطان
، شبی آمد به محرابِ قنوتش
#رقاصه
شد در سجدههای روبراهش ـ اما
#امام
، آرامشی بی انتها بود با
#صلح
، از
#اصلاح
گفت و از
#صلاحش
#سِندیِ_شاهک
بود و شلاقِ همیشه
#موسای_کاظم
بود و آهِ گاهگاهش او
#یاکریمی
بود و قصد آسمان داشت زنجیر بود اما به بالِ راهراهش در بین بتهایی که در آن کعبه رویید الله، شد فصلالخطاب لا الهش بین امامان سِیر کن، تنها فقط او پایینتر از
#ارباب
بوده قتلگاهش جسمش
#حسینی
شد سه روزی بر پل شهر ابری نیامد تا که باشد سرپناهش
#کاظم
که در این جنگِ سردِ حق و باطل انگشتهای لاغرش بوده سپاهش او گرم
#هقهق
بود و
#حقحق
! آنطرفتر...
#هارونِ_غفلت
بود و زخم قاهقاهش
#هارون
... که در قلب
#امین
و فکر
#مأمون
تکرار شد اندیشههای اشتباهش
#هارون
اگرچه در دل
#طوس
آرمیده هرگز نخواهد شد کم از بار گناهش
#نور_خدا
را کشت آن تاریکیِ محض اما نفس زد
#صبح_صادق
در پگاهش
#بهلولم
و
#عقلانیت
می خواهم از او رعیت چه دارد غیر عشق پادشاهش!؟
#بابالحوائج
بوده و
#معصومهپرور
نسلش فراوان است و پر رهروست راهش
#محمد_عابدی
قم المقدسه 🆔
@Abedi_Aaeini
🆔
@Pelak15