38.56M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
از زبان فیلم بردار بهرویش:😄 از صبح اون روز مثل همیشه همه ما، بدو بدو داشتیم. همه بچه های بهرویش داشتن تلاش میکردن تا هرچه زودتر کاغذ بازی های اداری انجام بشه. کارای اداری انجام شد و رسیده بود وقت تحویل و دیدار… خانواده سایبان امن، آمده بودن تا بعد از یک ماه مراقبت از این موهبت، بیان و کودک رو تحویل مامان و بابایی بدن که سال ها منتظرش بودن. تو راهرو بودن… صداشون اومد که با ذوق دنبال اتاق بهرویش میگشتند… قرار شد منتظر باشن تا وقتش که برسه صداشون کنن داخل اتاق برای تحویل… از دورنگاهشون میکردم، زوجی رو میدیدم که راه طولانی رو کنارهم بودن، حالا با عشق به همدیگه قوت قلب میدادن… وقتش رسید، صداشون کردند چشماش پر از ذوق بود.. ازش پرسیدم چند سال منتظرش بودی؟ گفت ۱۳ سال گفتم حدس بزن چه شکلیه… اینقدر وجودش پر از عشق و انتظار بود، که بین هرکلمه تا کلمه بعدیش میدیدم که دلش داره آب میشه… انتظارشون شبیه آدمایی بود که سال ها دلتنگ کسی بودن… هر دوتاشون پر از انتظار بودن چشمای پر از ذوق مامان داستانمون اینقدر میخندید، که دلم می خواست لحظه لحظه این همه ذوق رو ثبت کنم.. بابای داستانمون ، از اضطراب قدم به قدم اتاق رو متر کرد.. از شوق و شوری که داشت، نمیدونست چجوری باید ۵ دقیقه دیگه صبر کنه تا انتظار ۱۳ ساله تموم بشه … لحظه قشنگ وصال رسید.. و من خوشحالم که قشنگ ترین لحظه ای رو از عشق ثبت کردم. یک عشق خالص و ناب، از خانواده سه نفره ای که سال ها به پای هم منتظر این لحظه وصال بودن🙃 . . . . . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi